همكاري هاي ايران و قزاقستان و ديپلماسي ايران در آسياي مركزي تحولات سیاسی و نظامی
ایراس: سفر رييس جمهوري قزاقستان به ايران از لحاظ سياسي و اقتصادي اهمیت زیادی دارد. جمهوري اسلامي ايران در آستانه پيوستن به سازمان همكاري شانگهاي و در شرائط گشايش بازارهاي جهاني براي كشورهاي منطقه بيش از گذشته جاذبه پيدا مي كند. تهديدات افراط گرایی و تروريستي و ضرورت تعامل براي ثبات منطقه اي و گسترش همكاري هاي اقتصادي دوجانبه از موضوعاتي ست كه در رفت و آمدهاي ديپلماتيك اخیر مورد توجه قرار گرفته است. در آستانه سال 1395 كه با تحرك جدي ديپلماسي كشورمان مواجه شده ايم بايد روابط با همسايگان مانند پاكستان، افغانستان، عراق و قزاقستان مورد توجه بيشتر قرار بگيرد. در اين نوشته به بررسي اهميت روابط ايران و قزاقستان و مسائل منطقه اي و لزوم فعالتر شدن ديپلماسي كشور در مناطق پیرامونی پرداخته شده است.
يك. اهميت قزاقستان
قزاقستان بزرگترين كشور آسياي مركزي است و از ويژگي منحصربهفردي در ثبات و امنيت و توسعه نسبت به ساير كشورهاي اين منطقه برخودار است. اين ويژگي در كنار اقتصاد قدرتمند و رو به رشد در دهههاي گذشته موجب شده تا قزاقستان جايگاه ويژهاي در منطقه داشته باشد. اقتصاد اين كشور در حدود
٢٥٠ ميليارد دلار توليد ناخالص ملي دارد و يكي از كشورهاي مهم صادركننده انرژي دنيا است. اين كشور در كانون ارتباطات راه ابريشم نوين ميان چين، روسيه و ايران قرار دارد كه اين مساله موجب شده تا قزاقستان هم براي چين در تعاملات منطقه ای و در چارچوب سازمان همکاری شانگهای و هم براي روسيه در چارچوب سازمان كشورهاي مستقل مشتركالمنافع، سازمان پيمان امنيت دستهجمعي و سازمان همكاريهاي اقتصادی اوراسيايي از اهميت ويژهاي برخوردار باشد.
براي جمهوري اسلامي ايران نيز قزاقستان به عنوان يك كشور مهم در آسياي مركزي و حتی در تعاملات بین المللی داراي اهميت است. جدا از اين اهميت در سطح جهاني و منطقهاي، قزاقها روابط تاريخي گستردهاي با ايران دارند. ملتهاي ايران و قزاقستان، از يك تاريخ، فرهنگ، مذهب، ادبيات و انديشههاي مشترك برخوردار هستند و در يك حوزه فرهنگي و تمدني زيستهاند كه اين ريشهها امروزه در نامگذاريها، واژگان مشترك، آداب و رسوم و فرهنگ مشترك نوروز متبلور است و در ميراث فرهنگي دو كشور وجود دارد.
ويژگيهاي داخلي و منطقه اي و اهميت جغرافيايي قزاقستان در حوزه درياي خزر موجب شده تا روابط تهران و آستانه در طول سه دهه اخير در سطحي ممتاز باشد. اگرچه قزاقستان شريك دوم اقتصادی ما در آسياي مركزي است ولي در حوزه مبادلات غيرنفتي، آنها شريك اول ايران هستند. ايران و قزاقستان در ايجاد كريدور شمال و جنوب منافع مشترك دارند و از توسعه راهآهن خليج فارس تا آسیای مرکزی و روسیه سود ميبرند. جاده ابريشم جدید و زيرساختها براي توسعه ارتباطات نيز در اين چارچوب قرار ميگيرد.
قزاقستان نگاه مثبتي در مسائل سياسي، امنيتي و بينالمللي نسبت به ايران دارد. در تمام سالهايي كه ايران تحريم بود، آنها در مقایسه با بسیاری کشورهای دیگر همکاری مهمی با ايران داشته ند و حتي در مقطعي بخشي از مذاكرات هسته ای در شهر آلماتي قزاقستان برگزار شد. در مجموع ميتوان گفت با توجه به بيانيهها، ملاقات ها و اظهارات مسوولان دو كشور نگاه مثبتي در روابط دو كشور به توسعه مناسبات وجود دارد.
كشورهاي منطقه و به ويژه قزاقستان جدا از آن ذهنيت و نگرش مثبت و فرهنگ تاريخي مشترك، نگاهشان به ايران به عنوان كشوري قدرتمند و با ثبات است كه از نقش موثر و سازندهاي در مسائل منطقهاي و بينالمللي برخوردار است. ايران پس از استقلال اين كشورها از شوروي و در طول سه دهه گذشته براي حاكميت ملي اين كشورها اهميت قائل بوده و از نخستين كشورهايي بود كه استقلال آنها را به رسميت شناخت و هيچ مسالهاي كه باعث تضعيف منافع ملي اين كشورها و نگرانی متقابل شود، میان طرفین وجود نداشته است. در دو سال گذشته نیز سطح روابط دوجانبه در حوزه های فنی و تجاری بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. بخش مهمی از دغدغه های مشترک دو کشور از مسائل منطقه ای در حوزه آسیای مرکزی و دریای خزر قرار دارد.
دو. محيط منطقه اي آسياي مركزي
محيط منطقه اي آسياي مركزي در معرض رقابتهاي بين المللي مهمي بوده و شرائط داخلي كشورهاي منطقه هم در دهه هاي اخير متحول شده است. ايران از ابتدا مخالف افراطگرايي و جداييطلبي در منطقه بوده است و كمك ايران براي حل و فصل بحران تاجيكستان در دهههاي گذشته نشانهاي از اين امر مهم است. در چارچوب سازمان همکاری شانگهاي كه ايران هماكنون عضو ناظر آن و در آينده عضو دايمش خواهد بود، تمهيداتي براي مبارزه با تروريسم انديشيده شده است. جايگاه ايران در مقابله با تروريسم در سوريه و عراق هم از نظر اين كشورها بسيار موثر و مثبت بوده و اين موجب ميشود تا طرفین به شكل دوجانبه و مستقيم وارد تعاملات بيشتري شوند.
یکی از نگرانی های مهم در منطقه خطر تسری تروریسم داعش است. براي جلوگیری از اين مساله، بایستی به تمهیداتی برای همکاری با دولت افغانستان روی آورد و حتي ميتوان نهادي ميان ايران، افغانستان و كشورهاي آسياي مرکزی شكل بگيرد كه متمركز بر کمک به افغانستان و مبارزه با رادیکالیسم و تروريسم باشد. با اين حال، من معتقدم تا زماني كه توسعه اقتصادي در كشورهاي منطقه وجود ندارد،امنيت هم صرفا با راهحلهاي نظامي ایجاد نميشود چراكه بدون توسعه اقتصادي و اجتماعي و سياسي تامين امنيت از هزينههاي بسياري برخوردار است. اگر چه نمی توان سازو کارهای امنیتی و نظامی را نادیده گرفت و منتظر توسعه ماند.
يكي از عوامل مهم در منطقه نقش روسيه است. معمولا روابط ايران و روسيه در مواردي تاثير مثبتي در روابط ما با اين كشورها داشته است. كشورهای منطقه عمدتا عضو نهادها و سازمانهاي روسي مانند سازمان كشورهاي مستقل مشتركالمنافع، سازمان پيمان امنيت دستهجمعي و سازمان همكاريهاي اقتصادی اوراسيايي هستند.
بخشي از تعاملات مثبت ايران هم به دليل نوع روابط با روسیه بوده است. با اين حال، اين كشورها داراي نگرشهاي مستقللی هستند و ايران را در کنار سایر قدرتها به عنوان كشوري مستقل و حتي متوازن ساز در رابطه با روسيه ميبينند و ضمن رابطه گسترده با روسيه، هنگامي كه بحث استقلال اين كشورها مطرح ميشود، نسبت به روسيه نگرانيهايي دارند كه ايران ميتواند به توازن بيشتر در مناسبات منطقهاي و آنها كمك كند.
از ديگر مسائل مهم در مورد منطقه اينست كه ساير بازيگران در سه دهه اخير بطور جدي وارد منطقه شده اند و البته اين لزوما نمی تواند به معناي تنگ تر شدن فضاي ايران باشداما يك واقعيت مهمي ست كه بايد مورد توجه قرار گيرد و می تواند پیامدهایی بدنبال داشته باشد. ما شاهد حضور بازيگر جدي و مهم و موثري در آسياي مركزي بوده ايم.
دولت چين به عنوان قدرت دوم اقتصادي دنيا با مشكلاتي در محيط پيراموني خود روبهرو است و تنها منطقه بدون مشكل براي چين، آسياي مركزي است و به قول يكي از مقامات چيني، منطقه هديهاي الهي براي چين است. پيرو اين نگاه، دولت چين اولويتها و برنامههاي جدي اقتصادي در سطح منطقهاي دوجانبه و نهادي مانند سازمان همكاريهاي شانگهاي را در اين رابطه دنبال ميكند. طرح «يك كمربند؛ يك جاده» بخش عمدهاي از آن در آسياي مرکزی است كه طرح ابتکار جدید جاده ابريشم در اين راستا دنبال ميشود.
آنها ميلياردها دلار بودجه در اين خصوص صرف كرده يا اختصاص دادهاند و زيرساختهاي خطوط گستردهتري آماده شده و سه خط انتقال انرژي از اين طريق به چين ميرود. خط چهار اين طرح هم كلنگ خورده و در اینده به بهرهبرداري ميرسد. چين شريك نخست تجاري كشورهاي منطقه است و اين نفوذ اقتصادي در آينده معناي سياسي و امنيتي هم خواهد گرفت. اين طرح براي ايران در حال حاضر و در آينده نزدیک تهديد تلقي نميشود چراكه بخشي از اين طرح از ايران می گذرد.
سه. ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران در منطقه
با وجود تعاملات مثبت سه دهه ای اما منطقه آسياي مركزي هنوز نتوانسته جايگاه مهمي در سياستهاي منطقه اي ايران بيابد. سهم اندك كشورهاي منطقه در روابط خارجي ايران ارتباطي به دوره خاصي در ايران ندارد و اين مساله به دلايل مختلفي بازميگردد. بهطور مثال بخشي از اين مساله به فشارها و تحميلهاي بينالمللي از جمله سياست امريكا مبني بر همهچيز منهاي ايران و سياست تخليه ظرفیت های راهبردي ايران ارتباط دارد و در داخل نيز به نتايج فشارهاي بينالمللي و تحريمها در توسعه اقتصادي ايران بازميگردد كه موجب شده تا امكان پيوندهاي اقتصادي موثر و ژرف محدود شود.
اما به نظر من بايد يك عامل مهم را ضعف بخش خصوصي در ايران دانست. اگر ارتباطات اقتصادي اين كشورها با چين و تركيه و اتحاديه اروپا گسترده است، بخشي از اين مساله به دليل قوي بودن بخش خصوصي آنها است و ضعف بخش خصوصي ما موجب عدم استفاده از ظرفيتهاي موجود شده است. به عبارت ديگر، ساختار اقتصادي كشور و نظام سياست خارجي موجب ايجاد اين ضعف شدهاند زيرا نتوانستهاند به توسعه مناسبي در روابط منطقهاي و مناسبات اقتصادي با اين كشورها برسند و فشارهاي بينالمللي را كم كنند اما اميدوار هستیم كه دولت يازدهم بتواند به موفقيت هایی در این موارد برسد.
پس از دستيابي ايران به توافق برجام و اجراييشدن آن، مسوولان وزارت امور خارجه فرصت بیشتری برای اولویت بخشی به همکاری های منطقه ای دارند و نیز فرصتهاي ايجاد شده ناشي از برجام هم زمينهاي را فراهم كرده كه وزارت امور خارجه در رابطه با مسائل منطقهاي بيشتر سرمايهگذاري كند و به دنبال حل و فصل مسائل منطقهاي بوده و همكاريهاي منطقهاي را در دستور کار قرار دهد.
تحركات ديپلماتيك از آغاز سال جديد اميدواركننده است و بايد وزارت امور خارجه بسيار جديتر در پي یافتن راه حل هایی برای مسائل ايجاد شده در كشورهاي پيرامون و منطقه باشد و به بازسازي روابط بر مبنای تامین ثبات و امنیت منطقه ای بپردازد. زيرا بخشي از روابط با اين كشورها به دليل تحريمها و فشارهای غرب ضربه خورده است. وزارت امور خارجه بايد بيش از هر جاي ديگري به خاروميانه، آسياي مرکزی، قفقاز و كشورهاي حاشيه خليج فارس توجه كند چراكه مهمترين پيوندهاي ما و محیط متصل امنیت ملی و منطقه ای ایران در اين حوزه هاست.
متاسفانه به دليل عدم وجود ارتباطات و پيوندهاي اقتصادي محكم با كشورهاي مجاور، شاهد مشكلات اقتصادي و امنيتي و تسري آنها به داخل كشورمان در اين مناطق هستيم. بهطور مثال، اگر سطح مناسبات تجاري ايران و پاكستان به بيش از يك ميليارد دلار برسد، كساني كه بيشتر از هر كس ديگري متعهد به حفظ امنيت مرزها هستند، اقوام و عشاير و مسوولان محلي و مقامات منطقه اي دو کشور خواهند بود اما به دليل نبود روابط اقتصادي موثر، اين منطقه به محلي براي جولان آشوبگران و افراطيون تبديل شده است. بنابراين مسائل مرزي زماني حل و فصل شده و امنيت ملي تامين ميشود كه مرزهاي ما به نقطه اتصال پيوندهاي اقتصادي و تامين منافع مشترك تبديل شوند.
در دنیای امروز امنیت پایدار به معنای برخورداری از توسعه اقتصادی ست. نتيجه منطق همزيستي مسالمتآميز و عدم مداخله در امور داخلي كشورها و احترام به حاكميت ملی و ضرورت تامین ثبات و امنیت منطقه ای، موجب توجه كشورهاي منطقه آسياي مركزي و جمهوری اسلامی ايران به یکدیگر شده است.
منافع اقتصادي بسياري هم در دسترسي به آبهاي آزاد،ارتباطات فرهنگي و اجتماعي و روابط تجاری ميان کشورهای منطقه آسیای مرکزی با ایران وجود دارد كه ميتوان اين زمينهها را تقويت كرد و گسترش داد. متاسفانه به دلايل مختلفي مانند تحريمها، تبلیغات ايران هراسی و مداخله قدرتهاي فرامنطقهاي اجازه داده نشده است تا از ظرفيت همكاريهاي منطقهاي و بينالمللي ميان ايران و كشورهاي آسيای مرکزی استفاده شود. ولي در مجموع، روابط ايران و كشورهاي مشتركالمنافع مثبت و همراه با احترام متقابل بوده است و ميتوان اميدوار به آيندهاي با ارتباطات بيشتر بود.
ايران و قزاقستان علاوه بر روابط دو جانبه، در چارچوب سازمان همكاري شانگهاي و در قالب نشست های مشترک کشورهای ساحلی دریای خزر و سازمان اکو هم با یکدیگر همكاري مي كنند و اين موضوع پس از عضويت دائم ايران در شانگهای بيشتر خواهد شد. امضاي موافقتنامه هاي مهم اقتصادي در سفر اخير رييس جمهور قزاقستان گام مهمي براي بسط همكاري هاي دو كشور است.
جمهوري اسلامي ايران به دليل موقعيت ژئوپولتیک خود و منطقه ميتواند بهترين كشور در ثقل ارتباطات سياسي، اقتصادي و حمل و نقل براي آنها و به ویژه آستانه باشد ولي اين مساله نيازمند زيرساختهاي قدرتمند در حوزه حمل و نقل، خريد هواپيماهاي جديد، توسعه فرودگاهي و كاستن از فشارهاي غرب به اين كشورها است و تا زماني كه اين فشارها باقي است و اين زيرساختها هم وجود ندارد، نميتوان به اين مركز ثقل بودن اميدوار بود. هماكنون در غياب ما اين مركز ثقل، به استانبول تركيه، شانگهاي چين و حتي دوبي امارات منتقل شده و اين موضوع بايد وجهه همت سياست هاي داخلي كشور براي توسعه اقتصادي و سياست خارجي براي تسهيل شرائط منطقه اي و بين المللي قرار گيرد.
نظرات کاربران