مناسبات ایران و آذربایجان: موقعیتی یا قلبی؟ تحولات سیاسی و نظامی
مناسبات ایران و آذربایجان: موقعیتی یا قلبی؟
موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) – با یک مقدمه کلیشهای بحثمان پیرامون مناسبات ایران و آذربایجان را شروع میکنیم. این دو کشور با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی و نیز از نقطهنظر تاریخی و فرهنگی و نیز مذهبی دارای پیشبایستهای مهمی برای برقراری مناسبات سازنده و موثر هستند، اما همکاری بین ایران و آذربایجان در وضعیت مطلوبی قرار ندارد، به طوری که ایران به لحاظ میزان تجارت خارجی، حتی در فهرست 20 شریک تجاری برجسته آذربایجان قرار ندارد. ما در این گزارش ضمن برشمردن مختصات واقعی مناسبات بین ایران و آذربایجان، تلاش میکنیم به این سوال پاسخ دهیم که به چه دلیل این دو کشور همسایه توانایی یا میلی به همکاری و تعامل سازنده و موثر با یکدیگر ندارند. ما در نهایت به این نتیجهگیری میرسیم که علت این بیمیلی یا ناتوانی آن است که مناسبات بین تهران و باکو مملو از اختلافات منافع، تعارضات منافع و اشتراکات منافع بوده و دو کشور به شکلی واضح از برقراری توازن بین آنها و تمییز آنها از یکدیگر و در مجموع تمییز فاکتور سیاست از فاکتور اقتصاد ناتوانند.
در این جا ذکر دو نکته لازم و ضروری است. اول این که مناسبات بین تهران و باکو نیز همچون مناسبات بین ایران-روسیه، ایران-ترکمنستان و ایران-قزاقستان که در گزارشات پیشین پیرامون آنها صحبت گردید، همواره تحت تاثیر عوامل و فاکتورهای مختلف و متنوع، به صورت مشخص فاکتور ژئوپلیتیک و دیگر ژئوها همچون ژئوکالچر، ژئواکونومیک، ژئوانرژی و ژئوایدئولوژی بوده و هست. نکته دیگر آن که مناسبات بین ایران و آذربایجان را نیز میتوان همچون مناسبات بین هر دو کشور دیگری در منطقه در دو بازه زمانی مورد ارزیابی قرار داد: مناسبات تاریخی بین دو کشور و مناسبات کنونی بین آنها. اما ما در این گزارش قصد نداریم مناسبات بین این دو کشور همسایه را از منظر تاریخی که مبتنی بر مفاهیمی انتزاعی حساسیتزا همچون تاریخ و فرهنگ مشترک است بررسی کنیم.
مناسبات ایران و آذربایجان قلبی نیست
در ارزیابی مناسبات بین ایران و آذربایجان به موضوعات متعدد و متنوعی برمیخوریم که میتوان آنها را بدین شکل لیست نمود: قرهباغ، تحدید حدود دریای خزر، سیاست بازدارندگی ایران، ماهیت متفاوت نظامهای سیاسی، قومیت، انرژی، تاثیر فزاینده منطقهای شدن و جهانی شدن، تحریمهای آمریکا، ایدئولوژی، همکاری نظامی-فنی با اسرائیل، همکاری انرژی با غرب، مسابقات یوروویژن، جداییطلبی، فوبیای مذهبی، فوبیای قومی، حضور کمپانیهای غربی برای استخراج و توسعه میادین نفتی در دریای خزر و ... مواضع بسیار متفاوت تهران و باکو پیرامون موضوعات فوقالذکر مناسبات بین آنها را در وضعیت پیچیده و غامضی قرار داده است. مواضع متفاوت این دو کشور متاثر از این واقعیت است که طرفین مجبورند در شیوهها و رویههای برخورد با موضوعات یاد شده، بسیاری از ملاحظات منطقهای و بینالمللی را لحاظ نمایند.
اختلافات و تعارضات منافع بین ایران و آذربایجان آنقدر جدی هستند که این دو کشور نتوانند در یکی از بزرگترین پروژههای حمل و نقل-لجستیکی در منطقه خزر - کریدور حمل و نقل بینالمللی "شمال-جنوب" تعجیل کنند. این پروژه بزرگ از سوی ایران و آذربایجان با بیمیلی پیگیری میشود، تا آن جا که موجب نارضایتی روسها نیز شده است. در این خصوص، معاون رئیس جمهور روسیه "ایگور لویتین" طی میزگردی در باکو از ایران و آذربایجان خواست به روند اتصال راههای ریلی خود با هدف افزایش حمل و نقل در کریدور "شمال-جنوب" سرعت ببخشند. طبیعتا انفعال و اهمال در هر پروژهای، یکی یا برخی از طرفین آن پروژه را به جستجوی آلترناتیو دیگری وادار خواهد ساخت.
انگیزهها و محرکههای کشورها برای حضور در هر پروژهای بسیار مهم تلقی میگردد که باید منطبق با منافع یکدیگر باشد. این وضعیت در موضوع کریدور "شمال-جنوب" صدق نمیکند، به طوری که روسیه به دنبال مسیری در مقابله و مواجهه با دیگر مسیرهای حمل و نقل، به ویژه باکو-تفلیس-قارص میباشد. آذربایجان با حضور در این پروژه به دنبال آن است که روسیه را برای انجام اقدامات تلافیجویانه بر علیه خود به دلیل حضورش در پروژههای بزرگ منطقهای مورد حمایت غرب تحریک نساخته و بدین طریق در مناسباتش با مسکو و بروکسل توازن برقرار نماید. بنابراین تا زمانی که اتحادیهها و ائتلافات بین کشورها قلبی نباشد و برای دستیابی به اهداف و نتایج متفاوتی بنیان نهاده شوند، نباید به آنها برای تداوم و مانایی آنها امیدوار بود.
ایران و آذربایجان در عالیترین سطوح صحبت از همکاری و تعامل با یکدیگر میکنند، اما طرحها و پروژههای بزرگ و مهم منطقهای با مشارکت آذربایجان، گرجستان و ترکیه و بدون حضور ایران ایجاد و ساخته میشوند. آذربایجان به همراه گرجستان و ترکیه در ائتلافی سهگانه حضور دارد که کاملا ائتلافی قلبی است، چون طرفین آن دارای رویکرد نسبتا مشابهی پیرامون موضوعات و مسائل منطقهای و بینالمللی هستند. مهمترین ویژگی این ائتلاف که توانسته است باکو، تفلیس و آنکارا را برای حفظ و تقویت آن مجاب سازد آن است که ائتلاف در بهترین حالت ائتلافی غیرایرانی و در بدترین حالت ائتلافی ضدایرانی است. بدیهی است، هر اتحاد و ائتلافی در منطقه با حضور یکی یا برخی از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی با اراده و میل آمریکا ادامه مییابد. موارد متعدد اختلافات و تعارضات منافع که در بندهای پیشین بدانها اشاره شد، بسیار جدی هستند و به صفبندی در منطقه انجامیدهاند. در یک سو، آذربایجان، گرجستان و ترکیه با رویکردی مشابه در سیاست خارجی و با مواضعی مشابه پیرامون موضوعات و مسائل منطقهای و بینالمللی و در سویی دیگر، ایران، ارمنستان و روسیه قرار دارند. با این توضیحات میتوان گفت که ایران و آذربایجان دارای مناسباتی موقعیتی، مقطعی و بخشی هستند.
تاثیر فاکتور سیاست بر مناسبات بین ایران و آذربایجان/ باکو به تحریمها بر علیه ایران میپیوندد
اگرچه آذربایجان به شکل سنتی میکوشد در شرایط مواجهه و مقابله و جنگ تحریمها بین ایران و آمریکا استقلال خود را حفظ و منافع خود را پیگیری نماید و از انتخاب نهایی این یا آن طرف طفره رود؛ اگرچه تهران و باکو تلاش کردند طی سالهای اخیر، به ویژه در سه سال گذشته رویکرد پراگماتیستی را در مناسبات با یکدیگر اتخاذ نمایند؛ اگرچه کشورهای منطقه، از جمله آذربایجان به خوبی میدانند که ایران علیرغم ادبیات انقلابی، به هیچ وجه قصدی برای برهم زدن وضع وجود در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی نداشته و ندارد؛ اگرچه آذربایجان نیز همچون دیگر کشورهای خزری و نیز حتی متحدین آمریکا در اتحادیههای اروپا و ناتو معترف است که تحریمهای جدید آمریکا بر علیه ایران هیچ توجیهی ندارد و اعلام نمود که از این تحریمها حمایت نخواهد کرد؛ اگرچه ایران و آذربایجان رسما توافق کردند که بر علیه یکدیگر اقدام نکنند؛ اگر چه مناسبات دو کشور دوستانه و عادی به نظر میرسد؛ اگرچه تاکنون آذربایجان در مانور بین ایران، روسیه و آمریکا دست به اقدامات رادیکال با هدف انتخاب بین یکی از این سه گزینه نزده و همچنان ترجیح میدهد در حد توان بین این سه قدرت در منطقه توازن برقرار نماید، اما نمیتوان کتمان کرد که در شرایط تحریم همه چیز متفاوت میشود.
تحریمهای جدید آمریکا شرایط جدیدی را نیز در منطقه ایجاد خواهد کرد که امکان برقراری توازن در آن بینهایت سخت است. آذربایجان قادر به برقراری توازن در مناسباتش با ایران، آمریکا و اسرائیل نیست و پذیرش این موضوع که باکو تسلیم فشارهای آمریکا در موضوع تحریمها بر علیه ایران نخواهد شد، بسیار دشوار است. ویژگی و خصیصه مشترک در مناسبات بین ایران و تمام کشورهای خزری، نقش و تاثیر تعیینکننده فاکتور سیاست و درهمتنیدگی آن با فاکتور اقتصاد است. این ویزگی در مناسبات بین تهران و باکو نیز بسیار قوی است. لذا نمیتوان پذیرفت که باکو در شرایط فشار آمریکا برای انتخاب بین گزینه "یا با ما" و "یا بدون ما" گزینهای ورای این دو، یعنی نشستن همزمان بر روی دو صندلی را برگزیند. باکو توان رویارویی و مقابله با پارادایم غالب و رایج در ساختار منطقه و بینالملل را ندارد. پارادایم رایج و غالب در منطقه بدین ترتیب است که واشنگتن و تلآویو کلید حل تمام منازعات و اختلافات موجود در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی را کاهش حضور و نفوذ ایران در منطقه تلقی میکنند.
سفر اخیر مشاور امنیت ملی آمریکا "جان بولتون" به جمهوریهای منطقه قفقاز جنوبی را نیز باید در همین چارچوب مورد ارزیابی قرار داد. "بولتون" در اوج رجزخوانیهای واشنگتن برای اعمال بزرگترین تحریم تاریخ بر علیه ایران روانه سه پایتخت قفقاز شد تا وجود چنین پارادایمی را به آنها یادآوری نماید. او در این خصوص به دستآوردهایی نیز نائل آمد. "بولتون" در ایروان اظهار کرد که مرز ارمنستان با ایران یک تهدید است. محوریت اصلی بحث "بولتون" با مقامات باکو نیز بازدارندگی ایران بوده است. او در این خصوص اظهار کرد: «در جریان دیدار با "علییف" ما مذاکرات فشردهای، از جمله در خصوص موضوع ایران داشتهایم. ما در خصوص اقداماتی با هدف بازداشتن تهران از فعالیتهایش و نیز برنامه هستهایش گفتگو کردیم.» مشاور امنیت ملی آمریکا مناسبات بین آذربایجان و آمریکا را استراتژیکی خواند و نقش این جمهوری در مبارزه با تروریسم و تامین امنیت انرژی جهانی را عالی ارزیابی نمود. در چنین شرایطی پاسخ به این سوال که آیا آذربایجان به بلوک ضد ایرانی خواهد پیوست یا خیر، کار سختی نیست؛ به ویژه این که حتی برخی مقامات آذربایجان روابط گسترده تجاری-اقتصادی شخصی با تیم "ترامپ" و بنگاههای تحت امر او دارند که متاثر از رویکرد و نگاه غیرحقوق بشری و سوداگرانه کابینه "ترامپ" به مسائل و موضوعات منطقهای و بینالمللی است که بسیار مطلوب و خوشایند باکو است، زیرا این جمهوری که سالها به دلیل مسائل نقض حقوق بشر مورد غضب کابینه پیشین آمریکا قرار داشت، در حال حاضر نمیخواهد فرصت شیفتگی "ترامپ" به این کشور را از دست بدهد.
حربه اسرائیل-آمریکا برای برانگیختن و تحریک آذربایجان بر علیه ایران
همانگونه که در باب مناسبات بین ایران و دیگر کشورهای خزری گفتیم، ما باید ضمن تلاش برای تقویت مناسبات ذهنی نظیر مناسبات تاریخی، فرهنگی و مذهبی، به دنبال تعاملات عینیتر، نظیر تعاملات اقتصادی و تجاری با کشورهای منطقه نیز باشیم. این رویه زمانی ضرورت بیشتری مییابد که دریابیم آمریکاییها، غربیها و اسرائیلیها با بهرهگیری از تمام ابزارهای جنگ اطلاعاتی-رسانهای مدام از مرزبندی بین مروادات مذهبی-ایدئولوژیک و مناسبات اقتصادی-تجاری میگویند و هر روز نیز این مرزبندی را برجستهتر میسازند. در چنین شرایطی اصرار ما صرفا بر همکاریهای تاریخی، مذهبی و فرهنگی با کشورهای منطقه خزری که همه آنها کنشپذیر نیز هستند، اعتماد بین تهران و دیگر پایتختهای جمهوریهای همسایه ما در آسیای مرکزی و قفقاز، به صورت ویژه آذربایجان را از بین خواهد بود.
اصرار ما بر برخی فاکتورها در مناسبات با آذربایجان بستر بسیار مناسبی را برای رسانههای غربی فراهم کرده است تا با استناد به آنها بتوانند ادعا کنند که ایران قصد دارد علاوه بر اسرائیل، حتی آذربایجان را نیز از روی زمین محو نماید. ماشین تبلیغاتی قدرتمند غرب و رسانههای تحت حمایت آنها در اسرائیل به کشورهای منطقه اینگونه القاء میکنند که ایران به دنبال تاسیس و ایجاد "ایران بزرگ" است. طبیعتا نمیتوان از کشورهای کنشپذیر منطقه که هنوز پس از گذشت تقریبا سه دهه از فروپاشی شوروی هنوز موفق به تعریف و تبیین هویتی واحد که بتواند دقیقا منطبق با مرزهای آنها باشد نشدهاند، انتظار داشت که هیچ واکنشی به اینگونه گزارشات و تحلیلها نشان ندهند. بدین ترتیب، زمینهها و بسترهای لازم برای نزدیکی مناسبات با اسرائیل و عربستان به عنوان نیروهای توازنبخش در مناسبات با ایران فراهم میشود.
اسرائیل به خوبی دریافته است که بسیاری از مسائل و فاکتورهای تنشزا مناسبات بین دو کشور همسایه را تنظیم میکنند. آمریکاییها، غربیها، اعراب و اسرائیلیها مبتکر خطمشی ضدایرانی آذربایجان هستند. نباید اجازه دهیم که بیانیهها و اظهارنظرهای رسمی و غیررسمی در خصوص این یا آن موضوع مناسبات بین ایران و آذربایجان را تنظیم کنند. بلکه باید سطحی از توسعه همکاریهای اقتصادی و تجاری بین دو کشور به محرکه اصلی مناسبات سازنده و موثر بین تهران و باکو تبدیل گردد. باید از همه ظرفیتها و پتانسیلها از هر جنس و نوعی در خدمت اقتصاد وتجارت بین دو کشور بهره گرفت. در این خصوص میتوان به یالهای متعدد ارتباطی بین ایران و آذربایجان، به صورت ویژه یال زبانی اشاره نمود که استفاده درست از این یالها میتوانست و میبایست فرصتهای متعدد همکاری اقتصادی، تجاری، مالی و سرمایهگذاری بین دو کشور را فراهم آورد. با تحقق چنین سناریویی میتوان امیدوار بود که اختلافات و تعارضات منافع بین دو کشور حل و فصل و یا حداقل نادیده گرفته شوند.
جمعبندی:
ما برای رویاوریی با واقعیات جدید جهانی مهیا نشدهایم...
همان گونه که در تمام گزارشات پیشین به نقش و تاثیر اهمال و انفعالمان در سالهای ابتدایی فروپاشی شوروی در به وجود آمدن وضعیت موجود در مناسبات با جمهوریهای خزری اشاره کردهایم، در این گزارش نیز بدین موضوع معترفیم. شرایط در عرصه بینالملل بسیار پیچیده و غامض است. نوسانات قیمت حاملهای انرژی و پلورالیزسیون کانونهای قدرت در دنیا که منافع آنها در هر منطقهای در تضاد و تعارض با یکدیگر است، در به وجود آمدن این شرایط بسیار موثر بودهاند. ایفای نقش در چنین شرایطی نیازمند توان دفاعی-نظامی همزمان با توان و قدرت بالای اقتصادی، مالی و تکنولوژیکی است. حضور در بازی قدرت بین بازیگران بزرگ منطقهای و بینالمللی که با تمام توان در هر معادله و معاملهای حضور دارند و برای نائل آمدن به بیشترین امتیاز میجنگند، بدون مهیا نمودن شرایط آن محکوم به شکست است. متاسفانه، ما برای رویاوریی با واقعیات جدید جهانی مهیا نشدهایم.
ما باید با تمییز قائل شدن بین اختلافات منافع و تعارضات منافع، به حل و فصل اختلافات منافع مبادرت ورزیده و از تمرکز بدون فایده و بیهوده بر تعارضات منافع تا زمانی که به ماهیت آنها آسیبی وارد نمیسازد بپرهیزند. به ویژه این که آذربایجان تنها کشور منطقهای است که بر خلاف ارمنستان و گرجستان، به دنبال منطبق ساختن مواضع خود تنها با یک کانون قدرت نیست. این جمهوری به شدت به دنبال برقراری توازن در مناسبات با ایران، ترکیه، روسیه، غرب و آمریکا است. هشدار میدهیم که در صورتی که ما کشورهای همسایه نتوانیم جهت جلب و جذب اعتماد متقابل گامی موثر برداریم، محتملا مرحله بعدی اقدامات و فعالیتهای آمریکا، غرب، اسرائیل و عربستان این است که با زنده نگه داشتن موارد اختلاف و تعارض منافع بین ایران و آذربایجان و برجسته ساختن مداوم و متوالی آنها، رهبران این دو کشور همسایه را به عبور از خط قرمز یکدیگر وادار سازند که البته این سناریو تاکنون محقق نگردیده است.
محسن حمیدی - کارشناس مسائل آسیای مرکزی و قفقاز، مترجم زبان روسی، عضو شورای علمی موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر
نظرات کاربران