همکاری روسیه و ترکیه ناگزیر است اما روسیه با کسی علیه دولت ایران توافق نخواهد کرد. تحولات سیاسی و نظامی
ولادیمیر یوسیاف: الان در چه وضعی هستیم؟ در حال حاضر نیروهای ارتش آمریکا و روسیه هیچ اعتمادی به یکدیگر ندارند. ما نمی توانیم با هم بجنگیم، همچنین نباید به صورت هوایی نیز به هم شلیک کنیم. با وجود این، شاید اعتماد حاصل شود، اما عملکرد متقابل نخواهد بود. اینجاست که یک مسئله اساسی مطرح می شود. روسیه در حال حاضر به منظور بهبود شرایط حاکم در قسمت شمال سوریه، مجبور است با ترکیه همکاری کند، نه بر علیه ایران بلکه، به این دلیل که در غیر این صورت تعداد قربانیان کاهش نخواهد یافت.
ابتدا مایلم در خصوص تشکیل ساختار «روسیه-هند-چین + ایران» که از اهمیت بالایی نیز برخوردار است، بحث نمایم. من این موضوع را در خصوص پاکستان نیز مورد بررسی قرار خواهم داد. به عنوان مثال، کریدور حمل و نقل از ایران که هند علاقمند است در این زمینه فعالیت کند. خطوط لوله گاز که باید از طریق پاکستان عبور کند (از طریق بلوچستان)، اما عملیاتی نمی شود. از طرف دیگر، چین در چارچوب برنامه «یک کمربند-یک راه» به تمام این پروژه ها علاقمند است.
چین منافع خوبی برای گسترش همکاری ها با ایران دارد. در حال حاضر در آسیای مرکزی، فعالیت هند که به سازمان همکاری های شانگهای پیوسته، گسترش خواهد یافت تا به چین اجازه گسترش بیشتر ندهد. بدینوسیله توازن جدید قدرت ایجاد می شود. در ضمن، فعالیت های ژاپن در آسیای مرکزی نیز بر کسی پوشیده نیست که دارای ساختاری به صورت «آسیای مرکزی + ژاپن» می باشد.
فرض کنیم فعالیت های مختلف و همکاری در زمینه های گوناگون با چین و هند، برای ایران جذاب باشد که البته با هند، در زمینه کریدور حمل و نقل وتعاملات ممکن در آسیای مرکزی می تواند همکاری نماید. لازم است که پیشنهاد کنیم این کشورها با ایران مذاکراتی در سطح کارشناسی انجام دهند. من اسم این ساختار را «روسیه-هند-چین + ایران» می گذارم.
ما نیز می توانیم در موضوعات مختلفی با یکدیگر همکاری کنیم: کریدور حمل و نقل، زمینه های دفاعی و مبارزه با تروریسم که مبارزه ای مشترک است. میتوان در زمینه پروژه های اقتصادی نیز که در قالب این ساختار می گنجد، بحث نمود. ایران هم گزینه هایی برای پیشنهاد دارد و هم کشوری است که مورد علاقه کشورهای دیگر است. اینجا نظر طرف ایرانی بسیار مهم است که آیا همکاری ها برای ایران لازم است یا خیر. به عنوان مثال، ما می دانیم که هم اکنون دیدگاه های مختلفی در ایران، در خصوص طرف های همکار وجود دارد. به نظر می رسد از آنجا که دولت های روسیه، هند و چین غیرمسلمان هستند، شاهد برخی موانع و مشکلات در این زمینه می باشبم.
اگر این وضعیت تعدیل شود، در نتیجه، هیچ مانع و مشکلی وجود نخواهد داشت. چرا که در روسیه نیز جمعیت زیادی از مسلمانان حضور دارند (رقمی حدود ۲۰ میلیون نفر و حتی بیشتر)، که این جمعیت در هند تا جایی که میدانیم حدود ۲۰۰ میلیون نفر است. در چین نیز جمعیت مسلمانان وجود دارد. سین کیانگ، منطقه خودمختار ایغور که گروهی از مسلمانان ترک چینی در آنجا زندگی می کنند.
در هر صورت، ساختار مذکور، فرمول جدیدی است که باید به حرکت درآورده شود. زیرا در حال حاضر در سازمان همکاری های شانگهای، مشکلاتی از این دست وجود دارد. در سال آینده، در اجلاس سران سازمان همکاری های شانگهای در آستانه، به صورت قطعی و نهایی در خصوص پذیرش هند و پاکستان به این سازمان تصمیم گیری می شود. اما اینکه این مسئله تا چه حد برای ایران دارای اهمیت می باشد، در حال حاضر چندان شفاف نیست. این مسئله همچنین به انتخابات آتی ریاست جمهوری بستگی دارد و اینکه چه افرادی به قدرت برسند.
عجیب است که بسیاری بر این عقیده اند که بهترین شرایط برای توسعه روابط ایران و روسیه، ریاست جمهوری آقای محمود احمدی نژاد است. اما من چنین باوری ندارم. در زمان ایشان، همه می خواستند که ایران به عضویت سازمان همکاری های شانگهای در بیاید، اما بنا به پاره ای از دلایل، این خواسته به صورت ناموفقی پیش رفت. من، در این خصوص چندین کتاب نوشته ام و حتی کتابی در زمینه برنامه هسته ای ایران در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی منتشر کرده ام. لازم به ذکر است که بیش از ۱۵ سال، در خصوص ایران و با شروع برنامه هسته ای - موشکی این کشور، مشغول فعالیت هستم و توانسته ام شاهد طیف گسترده ای از مسائل بوده و بسیاری از آن ها را به نگارش درآورم.
به صورت کلی، می شود اظهارنظر کرد که در دوران حسن روحانی، ما توانسته ایم به پیشرفت های بیشتری در ارتباطات متقابل دست یابیم. همه از این واهمه داشتند که وی یک رئیس جمهور طرفدار غرب باشد که اصلا اینگونه نبود. من متوجه این موضوع هستم که هم اکنون مخالفان بسیار جدی علیه دولت روحانی وجود دارد و ما متوجه این هستیم که این شرایط چقدر برای وی دشوار است. هر دو کاندیدای انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا، ترامپ و کلینتون، مخالف برنامه هسته ای ایران و توافقاتی که اخیرا انجام گرفت، بودند. حال، ترامپ که مواضع تندتری نیز دارد، پیروز رقابت ها شده است. ضمن اینکه در کنگره نیز نیروهای بسیار جدی وجود دارد که خواهان پایان یافتن روابط می باشند. من امیدوارم که این اتفاق نیفتد، اما ممکن است مشکلات جانبی دیگری ایجاد شود؛ چرا که ایران بعد از این توافقات، انتظار داشت که هر چه سریع تر تحریم ها لغو شود و پول های بلوکه شده ایران را برگردانند که این اتفاق نیفتاد. من همواره به این نکته اذعان داشته ام که ایران، بیهوده به «روند سریع» لغو تحریم ها امید بسته است، چرا که هیچ چیز به طور سریع اتفاق نمی افتد و تا زمان مستقر شدن ریاست جمهوری امریکا، هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت. این مشکل را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
۱- نامشخص بودن شرایط و عدم اطمینان از وضعیت
۲- نیازمندی برخی تغییرات اساسی به زمان زیاد
انتخابات در ۸ نوامبر صورت گرفت و تا پایان ژانویه، عملا ۲ رئیس جمهور (رئیس جمهور وقت و رئیس جمهور جدید) وجود دارد. اما تا پایان ژانویه، رئیس جمهور جدید هنوز حق تصمیم گیری نخواهد داشت، چرا که ساختار انتقال قدرت آنها بدین صورت است. بعد از مراسم تحلیف، انتصاب افراد مسئول حکومتی و کابینه صورت می گیرد که همه اینها نیازمند تصویب مجلس سنا می باشد. باید در نظر داشت که این روند، چقدر پیچیده است و نیازمند زمان زیادی می باشد، حدودا تا بهار سال آینده. در این بازه زمانی ساختار سیاسی جدید و طرح های پیشنهادی بر اساس اصلاحات سیاسی صورت خواهد گرفت. به همین دلیل، مهم است که درک شود تغییر اصلاحات سیاسی فقط از بهار امکان پذیر است. اما اینکه چگونه دولت جدید برخورد خواهد کرد، نکته ای است که جای سوال و ابهام است. در حال حاضر به ادعاها و سخنانی که در آمریکا بیان می شود ، نباید چندان اعتماد کرد.
به عنوان مثال برای روسیه تفاوتی نداشت که ترامپ یا کلینتون به ریاست جمهوری برسد، تفاوت این دو گزینه فقط تاکتیکی است؛ اگرچه از لحاظ تاکتیکی نیز ترامپ گزینه بهتری می باشد که ما می توانیم با او راحت تر کنار بیاییم.
اما نکته ای که باید بر آن تاکید شود این است که، استراتژی را رئیس جمهور مشخص نمی کند، در هر صورت فرقی نمی کند چه کسی و با چه نامی رئیس جمهور باشد، استراتژی همیشه به نفع منافع ملی آمریکامی باشد، و این استراتژی تغییر نکرده است.
به هر حال، روسیه در برابر هر رییس جمهوری در آمریکامقاومت خواهد کرد و آمریکاهمه تلاش خود را برای محدودسازی و تضعیف ایران به کار خواهد برد، چرا که ایرانِ قوی و نیرومند، مورد علاقه آمریکانیست. همانطور که آمریکا، روسیه نیرومند را نیز نمی پسندد. به همین دلیل بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی برنده این انتخابات شده است، مشکلات ما سرجای خود باقی است. اما صرف نظر از نام رییس جمهور، چه تغییرات دیگری رخ خواهد داد؟
یکی از این تغییرات، افزایش تلاش آمریکابرای مهار چین است. آمریکا مجبور خواهد بود که برای مهار چین منابعی را در جاهای مختلف صرف نماید، در وهله اول، دریای جنوبی چین، در وهله دوم، آفریقا. در آفریقا، چینی ها هم اکنون پایگاه اطلاعاتی جدیدی را در کنار یکی از قدرتمندترین پایگاه های نظامی آمریکاایجاد کرده اند. باید توجه شود که برخورد منافع چین و آمریکادر همه جا مشهود خواهد شد، از جمله در خاورمیانه و شرق نزدیک.
این رویارویی (آمریکاو چین) افزایش پیدا خواهد کرد، اما کمرنگ شدن آمریکادر عرصه جهانی چیزی است که برای روسیه و ایران یک فرصت خوب محسوب می شود. چرا که مسئله را برای روسیه و ایران ساده کرده و به صورت کلی، نقش جهانی آمریکاکم خواهد شد که این برای ما یک مزیت است.
ضمن اینکه در سطح منطقه ای نیز، نقش این کشور به صورت قابل ملاحظه ای در بخش های مختلف جهان کاهش خواهد یافت. در منطقه اقیانوس آرام-آسیا (آسیا-پاسیفیک)، آمریکا تلاش خواهد کرد که این سقوط را مهار کند، اما در خاورمیانه و خاور نزدیک این سقوط شدیدتر خواهد بود.
اما در چه چیزی شدیدتر خواهد بود؟ تصورمی کنم نقش آمریکا در مهار بحران سوریه در بهار، حقیقتا کمتر از حال حاضر خواهد بود. به همین دلیل برای ما بسیار مهم است که در این بازه، تا زمان استقرار رئیس جمهور جدید امریکا، حداکثر اقدامات لازم را در سوریه انجام دهیم. من جمله اینکه، به صورت کامل حلب و کلیه محله های شرقی و جنوب غربی آن را آزاد نماییم.
رویکرد آمریکا و روسیه در توافقات سوریه کاملا متفاوت است و عملا هیچ آتش بسی مقرر نیست. آمریکا می گوید آماده است تا همکاری های خود را با روسیه تعلیق نماید، اما باید توجه شود که روسیه چگونه عمل می کند.
برای ایران نیز، این نکته جالب است. روسیه اعلام می کند که برای همکاری حاضر است، به دنبال آن، آمریکایی ها عمدا شروع به تحریک روسیه می کنند تا روسیه به صورت خشونت آمیزی به آنها پاسخ دهد، اما روسیه نیز به صورت خشونت آمیز پاسخ نمی دهد. آن وقت است که دولت نمی داند باید با آنها چه کار کند. این سیاست در سال های اخیر برای روسیه شناخته شده است، ولی برای اروپا هنوز قابل پیش بینی نیست.
آنها نمی توانند عملکرد روسیه را پیش بینی کنند و این به تدریج آنها را در یک حالت سردرگمی قرار می دهد. این مسئله ای است که برای ایران نیز دارای اهمیت می باشد، زمانی که فرض کنیم آمریکا به ایران فشار می آورد تا این کشور را تحریک کند، اینجا ایران است که باید هوشمندانه عمل کرده و با خشونت پاسخ ندهد. لازم است که همیشه آماده پیشنهاد دادن باشیم و آن موقع است که آمریکا نیز مجبور خواهد شد به همان سبک به شما پاسخ دهد. زمانی که آمریکا آماده درگیری و تقابل با ایران است، ایران نباید وارد این بازی شود، بلکه لازم است به جای درگیری، پیشنهادات و راه حل های صلح جویانه که به نفع منافع کشور است، ارائه دهد و آنها را نیز مجبور نماید که پاسخگو باشند.
این رویکرد «مقابله با ضد» در روابط ایران و امریکا، نتیجه معکوس داشته و این همان سیاست های دوره محمود احمدی نژاد بود که کار نکرد!
حال، مناسب است تا نکات جالب و سودمندی در خصوص سوریه ارائه شود:
اولا- در مورد دلایل و اتفاقات در دیرالزور در شرق سوریه
می دانیم که تحریکات هوشمندانه آمریکایی ها در آنجا صورت گرفت که می توانست منجر به سقوط شهر از طرف عوامل داعش شود. همه کمک رسانی ها به مدافعین، از طریق پایگاه هوایی صورت می گرفت، آمریکایی ها به داعش برای تصرف این پایگاه هوایی کمک کردند. اگر داعش با حمایت امریکایی ها موفق می شد که این پایگاه را تصرف کند، کلیه سربازان اسیر ارتش سوریه اعدام شده و هزاران شهروند بیگناه کشته می شد. بنابراین آمریکایی ها می توانستند با عملکرد جنایتکارانه خود منجر به قتل هزاران جمعیت بیگناه و غیرنظامی شهر دیرالزور شوند.
اما دانستن این موضوع مهم است که چرا آمریکایی ها اینگونه عمل کردند؟ پیش از این اتفاق، پایگاه امنیتی مخفی سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) در قسمت شمالی لاذقیه، نزدیک مرز ترکیه که مثلا تحت عنوان اقدامات صلح جویانه عمل کرده ولی عملا مركز هماهنگي نيروهاي مسلح و جنگجویان عليه بشار اسد بود، توسط جنگنده های هوایی روسیه بمباران شد. جالب است كه در اين پايگاه قرارگرفته در غار، همكاران آمريكايي، انگلیسی، اسرائيلي و عربستان سعودي، نزدیک به ۱۰۰ نفر، به صورت مخفیانه فعالیت داشتند. همانطور که می دانید هیچ یک از این کشورها رابطه دوستانه ای با ایران ندارند.
روسيه بر اساس توافقنامه جاري مجبور بود كه در خصوص عملكرد جنگنده های هوايي خود را در منطقه اطلاع بدهد، اما در خصوص این پایگاه مخفی ما نمیتوانستیم عملیات خود را اعلام نماییم، چرا که کلیه نیروهای مستقر در آن، خارج می شدند. به همين دليل روسيه از طریق موشک های کروز «کالیبر» که هیچ تعهدی برای اطلاع رسانی آن نداشت، وارد عمل شده و این پایگاه را بمباران کرد. در این حمله، حداقل ٣٠ نفر كشته شدند. درست است که نابودی این پایگاه بسیار حائز اهمیت است، اما روسیه نیز در جریان اقدامات تلافی جویانه آمریکا در کمک به دولت اسلامی در دیرالزور متحمل خسارت گردید. بر اساس اطلاعات ما، در دیرالزور نه تنها مردم سوری، بلکه سربازان روسی (حدود ۱۰ افسر ناوگان دریایی) کشته شدند.
ما طبیعتا نمی توانیم آمریکایی ها را در این موضوع مورد بخشش قرار دهیم، همانطور که آنها نمی توانند نابودی پایگاه مخفی سیا را فراموش کنند. بعد از این واقعه، کمک های بشردوستانه در بخش شمالی حلب ظاهر شد، که این رویداد، بسیار مبهم است.
الان در چه وضعی هستیم؟ در حال حاضر نیروهای ارتش آمریکا و روسیه هیچ اعتمادی به یکدیگر ندارند. ما نمی توانیم با هم بجنگیم، همچنین نباید به صورت هوایی نیز به هم شلیک کنیم. با وجود این، شاید اعتماد حاصل شود، اما عملکرد متقابل نخواهد بود. اینجاست که یک مسئله اساسی مطرح می شود. روسیه در حال حاضر به منظور بهبود شرایط حاکم در قسمت شمال سوریه، مجبور است با ترکیه همکاری کند، نه بر علیه ایران بلکه، به این دلیل که در غیر این صورت تعداد قربانیان کاهش نخواهد یافت.
بر اساس اطلاعات موجود و با همکاری ترکیه، تعداد قابل ملاحظه ای از نظامیان، محله های شرقی حلب را خالی کردند که این امر، آزادی شهر را تسهیل نمود.
ارتش سوریه در حدود ۱۰۰ هزار نیروی نظامی دارد که از این تعداد، ۴۵ هزار نفر کردهای سوریه هستند که تقریبا برابر با نصف کل این ارتش است. آنها می خواستند کریدور حمل و نقل را از کردستان عراق تا دریای مدیترانه امتداد دهند. روسیه به تنهایی نمیتوانست ساخت این کریدور را متوقف کند و تنها به کمک ترکیه بود که توانستیم وارد عمل شویم.
محدود کردن جبهه النصره در پایتخت ادلب از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که اگر ما حلب را آزاد کینم، در آن صورت، پایتخت، حمص و لاذقیه را نیز آزاد کرده ایم و بر جبهه النصره غلبه کرده ایم. این یک هدف استراتژیک می باشد که امکانات زیادی را برای ثبات شرایط فراهم می نماید. آن وقت است که نظامیان مجبورند به پایتخت های مختلف خود عقب نشینی کرده و از آنجا با همه خانواده خود از طریق کریدور ترکیه به اروپا فرار کنند. مسئله ای کاملا واقعی که مطمئنا اروپا از آن واهمه دارد.
جنگ واقعی فعلا با داعش نخواهد بود، برای اینکار نیرویی وجود ندارد، اما آنها در حقیقت مناطق محدودی را تحت کنترل دارند. مناطقی که آنها روی نقشه به عنوان سرزمین های تحت کنترل خود عنوان می کنند، عملا صحرایی بیش نبوده و هیچ موقعیت ارزشمندی در این مناطق نیست، به همین دلیل آزادسازی چندان دور نیست.
اما همچنان در جنوب، دو جبهه وجود دارد و خطر در این است که در اردن نظامیانی را آماده کنند. لازم است که این جریان تا حد ماکسیمم، محدود شود.
تا نزدیک بهار ما میتوانیم مطمئن باشیم که آمریکایی ها نمی توانند هیچگونه تصمیم تعیین کننده ای اتخاذ نمایند و ما به صورت جدی می توانیم به آنها پیشنهاد مبارزه با داعش را بدهیم تا آنها را از رقه بیرون کنیم.
همینطور برای سوریه نیز باید چنین برنامه ای را پیاده نماییم. اگر ما بتوانیم این را تا قبل از بهار انجام بدهیم، آنوقت است که شرایط برای مذاکرات، کاملا به صورتی متفاوت خواهد بود و آمریکا در نقش مشخصی بازی نخواهد کرد. ما همچنین چند امتیاز مثبت داریم.
چین، همکاری و کمک خود را با ما شروع کرده و نه تنها در ارسال آموزشگر، بلکه ممکن است ما را در نیروهای نظامی و هوایی نیز یاری نماید. تنها مشکل چین این است که آنها تجربه جنگی ندارند و این برای آنها ضروری و مهم می باشد. نکته مثبت دیگر، مربوط به کمک های اقتصادی است.
روسیه چگونه می جنگد؟
به طور همزمان دو گروه «صلح» و «غیرصلح» در حال مبارزه اند. قوی شدن، فقط با توسل به زور ممکن نیست، همچنین لازم است که توافقاتی حاصل شود و فقط هر دو روش، به صورت همزمان منجر به پیروزی می شود. روسیه قصد ندارد که با ترکیه علیه ایران به توافق برسد. ما به آنها اعتماد نداریم، اما از آنها برای رسیدن به هدف خود استفاده می کنیم. چرا که چاره دیگری نداریم و فقط به خاطر ثبات در منطقه و محدودسازی جدایی طلبی کردها، ترکیه برای ما لازم است.
ما با ایران همکاری بسیار نزدیک تری داریم، اما مسائلی وجود دارد که ما توانایی انجام آن را نداریم. ایرانی ها می پرسند که ما چرا حلب را بمباران نمیکنیم؟ به خاطر مسئولیت های بین المللی، به خاطر اتهامات ممکن درخصوص قتل غیرنظامیان، همچنین محدودیت های فنی، ما نمیتوانیم در حلب این کار را انجام دهیم.
روسیه در عین حال، در صدد هم نیست با کسی علیه دولت ایران توافق نماید و در حال حاضر در تلاش است تا ثبات لازم را برای ایران و روسیه تضمین نماید.
در مورد آینده، فعلا زود است که بخواهیم حرفی بزنیم، اما پیشنهادات خود را آماده می کنیم و در حال فراهم کردن یک سری برنامه های مقدماتی هستیم. ثبات در منطقه، با حضور روسیه که پایگاه خود را حفظ نموده و همچنین حل و فصل صلح آمیز منازعات که برای ایران مهم است، تامین خواهد شد.
به عقیده من، «کردستان بزرگ» بنا به پاره ای دلایل هیچگاه تأسیس نخواهد شد. کردها بسیار پراکنده هستند و فقط کردستان عراق، حداقل دو قبیله دارد که هیچ وحدتی با هم نداشته و دودستگی قابل ملاحظه ای بین آنها وجود دارد. به علاوه، کردهای سوریه و عراق بسیار باهم متفاوت اند. توافق روسیه-ترکیه دراین مسئله به نفع همه است، چرا که راه حلی برای مشکل جدایی طلبی کردها می باشد.
در خصوص عراق، روسیه نمی خواهد به آنجا ورود کند. این مشکل روسیه نیست. به همین دلیل همکاری روسیه و ایران در این مسئله دشوار است. در عراق مقاومت شیعه و سنی در برابر هم بسیار شدید است، که طبیعتا ما باید در یک طرف آنها قرار بگیریم. برای ایران روشن است که در کدام جبهه قرار می گیرد، اما برای ما این مسئله واضح نیست. به این دلیل، در مسئله عراق ما نمیتوانیم با ایران همکاری نماییم و این موضوعی است که به وضوح باید آن را درک نمود.
موضع روسیه در قبال یمن دارای اهمیت بالایی است. ایران در آنجا از مبارزان حوثی (انصارالله یمن) حمایت می کند. روسیه و اتحاد جماهیر شوروی نیز در طول تاریخ، همیشه پشتیبان یمن جنوبی بوده است، به همین دلیل ما می توانیم همکاری نزدیکی در سطح سیاسی این مسئله داشته باشیم؛ اما نه برای مبارزه و جنگ.
افغانستان موضوع دیگری است که باید به آن اشاره شود. در آنجا روسیه و ایران می توانند در زمینه مبارزه با قاچاق مواد مخدر باهم همکاری داشته باشند. اما به صورت کلی، در افغانستان همکاری بین کشورها بسیار دشوار است، چرا که بازیکنان بسیاری در این عرصه وجود دارد و برای این کار، باید از منافع آمریکا، چین، هند، پاکستان، ایران و روسیه عبور کرد.
ما تصمیمی برای ورود به افعانستان نداریم، اما میتوانیم در این منطقه برای تحویل سلاح به نحوی مشارکت داشته باشیم. روسیه، به صورت مشترک با ایران میتواند در زمینه های مختلفی فعالیت کند. اما لازم است که موارد همکاری به صورت واضح مشخص شود. این یک مبارزه علیه قاچاق مواد مخدر و تروریسم است. برای ما مهم است که قسمت شمالی افغانستان، منطقه بی ثباتی نباشد، چرا که در این قسمت، طولانی ترین مرزهای افغانستان با تاجیکستان و ترکمنستان و بخش کوچکی از ازبکستان واقع شده است. ما نمی خواهیم مشکلات از آنجا به این مرزها وارد شود. در خصوص تاجیکستان، ما می توانیم امنیت را به طور کامل تضمین نماییم، در مورد ترکمنستان باید گفت که در حال حاضر خنثی می باشد، اما اینکه بعدها چه اتفاقی خواهد افتاد، فعلا قابل پیش بینی نیست. در آنجا، در حال حاضر شرایط بسیار پیچیده ای حاکم است. نواحی مرزی افغانستان و آسیای مرکزی، بسیار گسترده است و گاه به گاه، امنیت بخش هایی از آن از جانب افغانستان تهدید می شود.
ارتش ترکمنستان نمی تواند به خوبی در برابر این تهدیدات مقاومت کند، چرا که هم تجربه کمی دارد و هم از آمادگی لازم برای عملیاتی کردن توان نظامی خود برخوردار نیست. پیش از این، عشق آباد با طالبان توافقاتی انجام داد، اما در حال حاضر تنها طالبان نیست که در آنجا حضور دارد، به همین دلیل توافقات ناموفق خواهد بود. این موضوع، برای ایران نیز جالب توجه است، زیرا ایران با افغانستان مرز مشترک طولانی دارد، بنابراین درصورت درخواست افغانستان برای کمک، که احتمال آن نیز کم نیست، روسیه از ارائه کمک دریغ نخواهد کرد.
وضعیت قزاقستان به دلیل آزادی بیشتر برای آمریکایی ها، نه تنها برای روسیه بلکه برای چین نیز مخاطره آمیز است. چین از طریق کریدور حمل و نقلی قزاقستان با روسیه مراودات اقتصادی دارد و سرمایه گزاری های بزرگی در این کشور انجام میدهد. مشکل روسیه نیز مرز بسیار طولانی۷۳۰۰ کیلومتری است که نمیتوان آن را بست؛ به اضافه، تعداد قابل توجه جمعیت روسی زبان در این کشور. به همین دلیل روسیه و چین همه تلاش خود را برای تداوم ثبات در قزاقستان به کار می گیرند که در این میان، روسیه کلیه منابع لازم را نیز دارا می باشد.
در حال حاضر، برخی بی ثباتی ها در قرقیزستان وجود دارد. آمریکایی ها در حال تلاش برای بی ثبات کردن اوضاع در این کشور هستند. مشکل اینجاست که در قرقیزستان، احساسات بسیار شدید ضدچینی وجود دارد. در این کشور تصور می شود که مرز با چین به صورت غیرقانونی تعیین شده است، علاوه برآن، مشکلات ایغورها، پول های آمریکایی، درکنار مشکل تقابل بخش شمال و جنوب این کشور و مشکل فراملیتی با ازبک ها نیز وجود دارد. وجود این زمینه های ناآرامی غیرقابل انکار است، اما تلاش روسیه معطوف به برقراری ثبات در این منطقه است.
اما در مورد تاجیکستان، روسیه در آنجا پایگاهی دارد که می تواند در صورت نیاز وارد عمل شود. بی-ثباتی هایی در این کشو وجود دارد، اما عملکرد دوجانبه برای برقراری ثبات ممکن است، و ما باید با همراهی هم این فشارها را رفع نماییم. در آینده، چنین شرایطی در ترکمنستان نیز اتفاق خواهد افتاد. در ایران، ترکمن های زیادی زندگی می کنند و شما دارای مرز بسیار طولانی با این کشور هستید. همه این موارد دارای اهمیت است و در آینده، بیش از پیش نیازمند همکاری روسیه و ایران خواهیم بود.
منبع: ایراس
نظرات کاربران