دریاچه خزر در قرن بیست و یکم کتابخانه
خلاصه
از یازده هزار سال قبل که دریاچة خزر ـ باقیماندة دریای پاراتئیس ـ از دریای سیاه و مدیترانه جدا شده شاید تا بدین حد برای ساحلنشینان خزر بهویژه ایرانیان، پراهمیت و حساس نبوده است.
نگرانی و دلهرة اقوام گیل و دیلم از موافقت خاقان خزر با وارد شدن «وایکینگ»ها و روسها از رودخانة ولگا و حمله به سواحل جنوبی این دریاچه و قتل و غارت مردمان و اسارت و ربودن زنان و کودکان آنسان که در سالهای 910 و 942 میلادی فاجعه آفرید از یک سو و احساس تلخ همة اقوام غیرتمند ایرانی از شکست غرور ملی در پذیرش قراردادهای تحمیلی گلستان و ترکمانچای در سالهای 1813 و 1828 میلادی از سوی دیگر خاطرات اندوهباری است که در حافظة تاریخی خزر و در کنار فراز و فرودهای دیگر برای مردم پرعاطفه و متمدن ایران باقیمانده است.
خزر در حالی وارد قرن بیست و یکم شده که بهعنوان یکی از کانونهای «بیضی استراتژیک» و حتی خبرسازتر از کانون دیگر، یعنی خلیج فارس، مورد توجه رسانههای خبری دنیا قرار گرفته است.
اگر در قرون گذشته دریاچة خزر با «خاویارهای طلایی سفید» شناخته میشد امروز در آغاز هزارة سوم «خزر» بهعنوان حوزة بکری از منابع گستردة انرژی فسیلی و نفت و گاز جهان شناخته میشود.
دولت آمریکا در سال 1997 در گزارشی به کنگرة آن کشور ذخایر مسلم نفتی دریای خزر را 87 تا 110 میلیارد بشکه و بعضی از کارشناسان، این منابع را تا 200 میلیارد بشکه تخمین زدهاند.
بر طبق آماری دیگرکه از سوی ادارة اطلاعات انرژی آمریکا (E.I.A) و آژانس بینالمللی انرژی (I.E.A) منتشر شده است، ذخایر گازی دریای خزر 6% ذخایر گاز کل جهان و منابع نفتی آن 4% منابع نفتی دنیا را تشکیل میدهد.
در پی انتشار فزایندة این اخبار شرکتهای بزرگ نفتی همچون شورون، موبیل، اکسون، انوکال، بیپی ـ آماکو، آجیپ و ... تشکل یافته در کنسرسیومهای بینالمللی همچون (AIOC)، (CIPCO)، (Tengizcheuroil) و ... به دریاچة خزر سرازیر شدهاند و با حمایت برخی از دولتهای ساحلی خزر با سرعت عملیات احداث خط لوله انتقال نفت و گاز از این حوزه به بازارهای مصرف را آغاز نمودهاند. فقط در روز 18 نوامبر 1999 قراردادهای خط لولة انتقال باکو ـ جیحان و خط لولة انتقال گاز ماورای خزر (TCP) در حاشیة اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری و امنیت اروپا با حضور رئیسجمهور وقت آمریکا به امضای سران کشورهای ترکمنستان، قزاقستان و آذربایجان یعنی سه کشور از پنج کشور ذینفع در حوزة نفتی دریای خزر (ایران، روسیه، ترکمنستان، قزاقستان و جمهوری آذربایجان) رسید.
در چنین شرایطی، در سالهای نخستین قرن بیست و یکم این پرسشهای اساسی مطرح میشود که:
1. به راستی ارزش گنجینة خزر از منابع بیولوژیک و انرژیک چقدر است؟
2. سهم ملت ایران از این منابع چه میزان خواهد بود؟
در این مجموعه تلاش خواهد شد از بین انبوه مطالعههای انجام شده در مورد «خزر» در جهت پاسخگویی به سؤالات محوری فوق، در مآخذی تعمق شود که بتوان ضمن بازشناسی خزر، منافع ملی ایران را در این مورد مشخص نمود.
از اینرو با نگاهی گذرا به تاریخ و جغرافیای خزر و شناخت دقیقتر از ذخایر و منابع گستردة آن به مبانی حقوقی تقسیم این دریا بین کشورهای دورنشین خزر از دیدگاه معاهدات موجود، کنوانسیونهای بینالمللی و کشورهای ذینفع خواهیم پرداخت، امید است با مشخص شدن حقوق واقعی ایران مسؤولان کشور با اتکال به قوة الهی و اتکا به پشتیبانی مردم در جهت استیفای این حقوق، رسالت تاریخی خود را به انجام رسانند.
http://www.iikss.com/fa/assets/uploads/users/admin/files/Caspian Sea.pdf
نظرات کاربران