"گردشگری خزر؛ چالشها و راهکارها" در گفتگو با دکتر روزبه میرزایی، استاد دانشگاه مازندران گردشگری و توریسم
"گردشگری خزر؛ چالشها و راهکارها" در گفتگو با دکتر روزبه میرزایی، استاد دانشگاه مازندران
موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر - بدون تردید استانهای شمالی ایران با دارا بودن موهبتهای فراوان طبیعی یکی از مهمترین هدفهای توریستی و گردشگری کشور میباشند و با بهرهبرداری از این ظرفیتها میتوانند یکی از مقاصد برتر گردشگری دنیا باشند. اما موضوعی که در این بین و در بهت و هیجان حاصل از چنین موهبتهای طبیعی از آن غافل ماندهایم، موضوع حفظ، نگهداری و بهرهبرداری از این ظرفیتها و پتانسیلهای بینظیر است. در این خصوص و به دلیل اهمیت فزاینده موضوع گردشگری و توریسم در دنیای مدرن گفتگویی را با دکتر روزبه میرزایی، عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران ترتیب داده ایم که در ادامه میخوانید:
روشهای نوین در جذب گردشگر خارجی چه میباشد؟
وقتی ما میخواهیم درمورد جذب گردشگر صحبت کنیم بحث این نیست که تکنیک یا روش خاصی داشته باشیم. ما باید یک سری کارهایی در مقصدمان انجام دهیم و بعد انتظار داشته باشیم که گردشگر به این مقصد جذب شود. حالا ما در مقصدمان که یک کشور یا منطقه هست اصلا چه چیزی برای عرضه به گردشگر داریم و این جاذبه یا پدیدهای که ارزش دیدن را داشته باشد در چه سطحی است؟ محلی، ملی، منطقهای و یا بینالمللی؟ پس اگر ما بخواهیم یک مقصد بینالمللی داشته باشیم قاعدتا باید یک جاذبه یا یک پدیدهای داشته باشیم که ارزش یا برد بینالمللی داشته باشد و کسی حاضر شود از آن سر دنیا برای دیدن آن جاذبه به کشور ما سفر کند. پیش شرط اصلی همین است. پس ما نمیتوانیم بگوییم که هر قابلیت یا پتانسیلی که داریم این یک جاذبه هست. در حقیقت اگر ما یک قابلیت یا پتانسیلی داریم باید روی آن کار کنیم و تبدیلش کنیم به چیزی که امکان بهرهبرداری داشته باشد. پس صرف اینکه ما سواحل زیبا داشته باشیم کافی نیست. باید شرایط بهرهبرداری از این سواحل ایجاد شود. باید زیرساختها ایجاد شود. سیستم دسترسی حملونقل، آب، برق، گاز، ارتباطات و ... باید ایجاد شود.
حالا اگر همه اینها را داشته باشیم آن وقت باید دنبال بازاریابی باشیم. و اینکه حالا بیاییم جهتدهی کنیم و ببینیم بازارهای هدف ما کجاست. بازارهای هدف را شناسایی کنیم و بعد روی این بازارهای هدف تمرکز کنیم، استراتژیهای مناسب بازاریابی برای آنها تعریف کنیم و تشریح کنیم که این موارد را میخواهیم. ما اگر بخواهیم یک گردشگر از روسیه جذب کنیم باید یک سری خدمات برای آن ارائه کنیم و اگر بخواهیم یک گردشگر آلمانی جذب کنیم چیز دیگری میخواهد و ... پس اینها را باید بدانیم. در حوزه تحقیقات بازاریابی که قاعدتا متصدی این بخش سازمان میراث فرهنگی و گردشگری هست باید اطلاعات را برای ما فراهم کرده باشد، بعد ما متناسب با آن استراتژیهای بازاریابی خودمان را تعریف کنیم. امروزه هرچیزی که دارد اتفاق میافتد در حوزه دیجیتال هست. بنابراین ما باید در تمام این حوزهها، زیرساختها، اطاعات بازار و بعد استراتژیهای بازاریابی بتوانیم کارهایی که لازم هست را انجام دهیم که طبیعتا همه این موارد به هم مرتبط هستند. ما در برنامه ریزی میگوییم که کجا هستیم، کجا میخواهیم برسیم و چه جوری برسیم.
شهرهای ساحلی ایران در شمال کشور چه پتانسیلهایی برای جذب گردشگر خارجی دارند؟
آنچه که ما میبینیم در سواحل خزر در ایران دریا و جنگل هست، طبیعتا این دو مورد قابلیت های محوری خواهند بود. حالا در کنار اینها عوامل دیگری هستند که به عنوان مکمل محسوب میشوند مثل شرایط اقلیمی و موقعیت نسبی. بنابراین آن چیزی که بر بستر طبیعت قرار گرفته اصلیترین عامل جذب گردشگر میباشد اما این بدان معنی نیست که منطقه فاقد ارزشهای تاریخی و فرهنگی هست. این منطقه دارای تاریخ و فرهنگ غنی هست، در این شکی نیست اما آن چیزی که برای گردشگران واجد اهمیت بیشتر بوده و انگیزه اصلی سفر آنهاست طبیعت مازندران است و این ویژگیهای طبیعی بیشتر در دریا و جنگل به چشم میاید.
ما جاذبههای اصلی و مکمل داریم. وقتی کسی برای دیدن اقلیم و طبیعت آمد آنوقت میتواند بیاید از غذاهای محلی اینجا استفاده کند، میتواند از رویدادهایی که بر پایه فرهنگ و سنت های جامعه شکل می گیرند مشارکت کند. ولی اینکه ما تصور کنیم ابتدای به ساکن یک کسی از یک کشور دیگر میاید اینجا برای اینکه مثلا یک غذای محلی بخورد، این کار را نمیکند. ولی اگر اینجا آمد بعد ما میتوانیم با راهکارهایی مدت اقامت او را طولانی تر کنیم. ولی جاذبه اصلی قطعا سواحل و جنگل هستند.
جاذبههای تاریخی مازندران در آن حدی نیستند که ایجاد انگیزه سفر کنند. ما وقتی میگوییم کسی که میخواهد سفر کند باید ببینیم انگیزه اصلیاش از سفر چیست. واقعیت این است که محورهای تاریخی گردشگری در کشور ما همین محور کلاسیکی هست که در واقع محدود هست به تهران، شیراز، اصفهان و اخیرا یزد هم اضافه شده و تا حدودی کاشان و کرمان. مثلا کسی نمیاید اینجا که بگوید من میخواهم غار هوتو را ببینم. واجد ارزش هست، در این شکی نیست ولی گردشگر خارجی برای دیدن این نمیاید. ما آثار تاریخی داریم اما برد بینالمللی ندارند که گردشگر بینالمللی برای دیدن آن بیاید.
ممکن است برای یک گردشگر اروپایی فرضا دیدن این جنگلها آن چنان جذابیت نداشته باشد چون خودش هم این جنگلها را دارد ولی اینکه در یک بخشی از کره زمین در یک نوار بیابانی یک منطقه با چنین ویژگی که کوهستان، جنگل و دریا کنار هم باشند، این یک جاذبه کم نظیر هست که در دنیا فقط چند منطقه وجود دارند که چنین ویژگی را دارند که این مناطق شناختهترین مناطق گردشگری دنیا هستند. مثل مناطقی در کارائیب، مثل مناطق محدودی در اروپا، سواحل مدیترانه، البته این ویژگیها را ندارد که جنگل، کوهستان و دریا همزمان کنار هم باشند. این که چرا ما نمیتوانیم از این استفاده کنیم بحث مفصلی دارد.
پیشنهاد و راهکار شما برای توسعهی گردشگری بین کشورهای حاشیه خزر چیست؟
به جای اینکه بگویم راهکار چه باشد ترجیح میدهم بگویم مشکلات چه هستند. اگر ما مشکلات را شناسایی کنیم آن موقع راحتتر میتوانیم برای آن راه حل بدهیم. مهمترین مشکلاتی که ما در سواحل خزر و مشخصا مازندران داریم این است که الزامات توسعه گردشگری در طراحیهای فضایی در این استان رعایت نشده است یعنی اصلا انگار نه انگار که این منطقه یک منطقه گردشگری است. شما منطقه و مقصدی در این استان نمیتوانید پیدا کنید یا اگر هست در سطح خیلی خیلی محدود که این احساس را داشته باشید که در مناطق گردشگری هستید یعنی این پیغام به شما ارسال شود که اینجا یک مقصد گردشگری است.
برجستهترین قابلیت های گردشگری مازندران سواحل هستند و بعد جنگل. در کل استان چیزی حدود 95 درصد سواحل اشغال شده است به گونهای که گردشگران دسترسی به ساحل ندارند. پس عملا شما اصلیترین عنصر جذابیت منطقه را حذف کرده اید. پس یک راهکار این است که این سواحل را آزاد کنید. این کار شدنی هست. وقتی این سواحل را از چرخه گردشگری گذاشتیم کنار، دیگر استفاده گردشگری ندارد. من نمیتوانم از این ساحل با وضعیت موجودش استفاده کنم. سواحل ما در حال حاضر حیات خلوت ویلاهای شخصی هستند که مربوط به افراد و سازمانهای دولتی و نیمه دولتی میشود و این کاربرد گردشگری ندارد. من نمیتوانم در حیات خانهی مردم برنامهریزی گردشگری انجام بدهم. بنابراین مفهوماش این است که به هر دلیلی یا ما نمیدانستیم یا نخواستیم و این نتیجهاش این شده که سواحل آن کاربری گردشگری خودشان را از دست دادند. تاسفبرانگیزتر این است که این کاردر جنگلها هم دارد اتفاق می افتد.
براساس قانون 60 متر از آخرین حد پیشروی آب باید آزاد باشد. ما در تمام استان مازندران جایی را نداریم که این 60 متر رعایت شده باشد مگر در مناطقی که رفته در محدودهی جاهایی مثل فرودگاه و یا مناطق حفاظت شده مانند میانکاله. در بسیاری از قسمتها حتی یک متر هم از نوار ساحلی را پیدا نمی کنید که این حریم رعایت شده باشد. ما اگر به روند تغییر شکل سواحل در دریای مازندران نگاه کنیم میبینیم که این تغییرات از دهه 1340 شروع شده، دست بردن در سواحل و ساخت و سازها. در آن زمان ویلاها به شکل پراکنده و تک خانههایی بوده، بعد اینها متمرکز شد، اما محدوده نوار ساحلی آزاد بود. در دهههای بعدی روند به سمت گسترش خانههای دوم در محدودهی سواحل، در جلگه خزری و کم کم به سمت ارتفاعات کشیده شد. در بخشی از رساله دکتری سال 89-90 من به این موضوع پرداختم که سواحل کاملا اشغال شده، جلگه کم کم اشباع میشود و روند به این سمت است که خانههای دوم به سمت ارتفاعات مناطق ییلاقی و بالاتر از خط رویش درختان در حال گسترش است. متاسفانه اتفاقی که در چند سال گذشته صورت گرفته یک روند است که میتوان اینطور گفت که نقش یک تیر خلاص را در نابود کردن سواحل ایفا میکند.
در حال حاضر ما داریم هوا را هم اشغال می کنیم. یعنی ما سطح را اشغال کردیم و الان شروع کردیم به ساخت در طبقات. شما نگاه کنید در این 5 سال گذشته چه تعداد مجوز ساخت برجهای چندین طبقه، 20، 30 و 40 طبقه در بابلسر داده شد. در کجا؟ در ساحل! شما تا دو سال پیش در حاشیه بابلرود میتوانستید دماوند را در زمانهایی که هوا صاف بود در پسزمینه چشماندازتان داشته باشید. اما امروز دیگر نمیبینید چون آنجا یک ساختمان زشت میبینید و این در همه سواحل دارد اتفاق میافتد. این از نظر گردشگری بدان معنی است که شما جاذبه محوری و مرکزی خود را از فرآیند توسعه گردشگری خارج کردید. فضا وقتی اشغال شد دیگر شما کاری نمیتوانید انجام دهید و این اتفاق دارد می افتد و ما با یک پدیدهای روبرو هستیم که من از این اصطلاح برای آن استفاده کردم، "پدیده ساحل گریزی" در مازندران. شاید بپرسید پس چرا سواحل اینقدر شلوغ هستند. شما ببینید تقاضا افزایش پیدا کرده، جمعیت در حال افزایش است، ولی ببینید روند چی هست. مردم دارند از سواحل فرار میکنند و به سمت ارتفاعات، مناطق دور افتاده، جاهای دنج، آرام و بکر میروند. در آینده نزدیک آنجا هم از بین میرود. اکثر ییلاقات الان از بین رفتند و این پدیدهای بود که از چند سال پیش قابل پیشبینی بود. کاملا قابل پیشبینی بود. الان این پدیدهای که دارم عرض میکنم، بحث اشغال کردن فضا در قالب ساختمان های بلند مرتبه، این قابل پیشگیری هست.
راهکار همین هست، این چرخه را متوقف کنید و بعد معکوساش کنید. این چرخه در مناطق ساحلی حالا وارد فاز آخرش شده و فاز آخرش ایناست که مثل کلان شهرهایی مثل تهران به سمت اشغال ارتفاع پیش میرود. یعنی شما الان دارید تراکم میفروشید. آن چیزی که باعث میشود مردم بیایند به این سواحل، فرار از این فضاها هست. اما شما دارید مشابه همین فضا را در اینجا برای آنها شبیه سازی میکنید که آنها از تهران از آن فرار کرده بودند.
رقابت منفی میان کشورهای حاشیه خزر برای جذب گردشگر چیست؟
این واژه "رقابت منفی" شاید اینجا خیلی کاربرد نداشته باشد. یعنی اول عملکرد خود ما هست که تعیین میکند که جایگاهمان در مقاصد گردشگری کجا هست. ما طول نوار ساحلی خیلی خوبی در این منطقه داریم، ولی بیاییم ببینیم کاربریهایی که در این منطقه تعریف شده چقدر کاربری گردشگری دارند. به اعتقاد شخصی من هیچ فرقی نمیکند که باکو دارد چیکار میکند یا در ترکمنستان دارد چه اتفاقی میافتد. چون محصولی که ما داریم ارائه میکنیم با آنها متفاوت هست. گردشگری که میرود روسیه ایران نمیآید. ما گردشگر خاص خودمان را داریم. مقصد ما در اینجا در سواحل خزر یک مقصد خانوادگی هست. بنابراین نمیتوانیم بگوییم که با آنها رقابت داریم. گردشگری که میآید اینجا ماهیتاش با گردشگران سایر کشورهای حاشیه دریای خزر تفاوت دارد. ما اگر میخواهیم با آنها رقابت کنیم باید بیاییم روی همین مقصد خودمان که به عنوان یک مقصد خانوادگی هست کار کنیم. ببینیم تا چه اندازه ما تسهیلات و خدمات مورد نیاز خانوادهها را در این منطقه ایجاد کردیم.
به اعتقاد من در حوزهی گردشگری رقابت چندانی ما با این کشورها نداریم. مهم این است که ما خودمان در این منطقه کار نکردیم و نتونستیم یک بازار برای آن درست کنیم. مثلا گردشگران کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بازار بسیار خوبی برای منطقه بودند و کماکان به اعتقاد من هستند ولی ما شرایط پذیرایی از اینها را نداریم.
یک سوال مطرح میکنم، به نظر شما آیا این منطقه گنجایش حجم بیشتری از مردم و مسافر را دارد؟ در زمان پیک مسافر اینجا چه اتفاقی میافتد؟ همه چیز قفل میشود، زندگی عادی مردم هم قفل میشود، یعنی نمیتوانند زندگی کنند. چرا؟ چرا در طول سواحل دریای خزر در ایران ما یک جاده دسترسی شرقی – غربی داریم؟ حتی اگر بخواهید بین دو روستا جابجا شوید چارهای ندارید به جز اینکه بیایید در جاده اصلی مسافتی را طی کنید و دوباره بروید به روستای مقصد. دسترسی موازی در این منطقه وجود ندارد. یک جاده وجود دارد و به محض اینکه کوچکترین ترافیکی ایجاد شود آنگاه همه چیز قفل میشود. ما حمل و نقل جایگزین نداریم. راه آهن نداریم. حمل و نقل دریایی، آن چیزی که آزاد هست و میشود استفاده کرد، مطلقا نداریم. پس ما اگر شرایط را در منطقه فراهم کنیم، در حوزه گردشگری رقابت چندانی با کشورهای همسایه نخواهیم داشت.
معذوریتهای ایران برای جذب گردشگران خارجی چیست؟
من خیلی به این اعتقاد ندارم. مطالعات و کارهای پژوهشی که در دانشگاه انجام گرفته و دانشجویان ما انجام دادند، مطالعاتی که در حوزه انگیزه سفر بوده، نشان میدهد که در حوزه انگیزهها ما معذوریتها و محدودیتهایی که داریم بیشتر به محدودیتهای فردی مربوط میشوند. اگر از این جنبه نگاه میکنید که مثلا گفته میشود ما مشروبات الکلی سرو نمیکنیم و این محدودیت به حساب میآید. اما اینها خیلی برای گردشگری که میخواهد بیاید اینجا و مثلا یک هفته یا چند روز بماند ملاک نیست.
ما بیشتر محدودیت داریم تا معذوریت. محدودیتهایمان هم برمیگردد به نواقص و کمبودهایی که در وهلهی اول در حوزه زیرساختها داریم. بیشترین ضعف را در حوزه حملونقل و خدمات عمومی داریم. حوزه زیر ساختها برای ما بیشتر محدودیت هست و چالش. و همان مواردی که عرض کردم که ما محوریترین جاذبه منطقه را خودمان با دست خودمان از چرخه گردشگری خارج کردیم. یعنی عملا دریا برای ما دیگر قابلیت گردشگری ندارد. چند سال پیش وقتی وارد این منطقه می شدید چشماندازهایی را میدیدید که بخش لاینفک جاذبههای این منطقه بودند اما امروزه دیگر نمی بینید. مزارع برنج ما دیگر مزارع برنج سابق نیستند، خط دید شما را هر 10 متر یک خانه قطع میکند. آشفتگی فضایی که در اینجا موجود هست باعث سرگیجه گردشگر میشود. این ویژگی منطقه توریستی نیست. آشفته بودن منطقه، آلودگیهای منابع آبی، بوی زباله، سیستم دفع زباله و ...همه اینها روی کارکردهای گردشگری تاثیر می گذارند. بنابراین من در این منطقه حتی نمیتوانم یک مقصد گردشگری خوب نام ببرم، حتی نتوانستیم یک مقصد و یک سایت خوب را به عنوان پایلوت پیاده کنیم.
مزیتهای مطلق و نسبی ایران برای جذب گردشگر خارجی چیست؟
وقتی درمورد مزیتها صحبت میکنیم، مزیت مطلق معنی ندارد. یعنی در فضاهای تجاری، در تجارت بینالملل و در اقتصاد مزیت مطلق چیزی را برای شما تعریف نمیکند. اینکه شما در یک چیزی مزیت مطلق داشته باشید خیلی نمیتواند برای شما مزیت به همراه داشته باشد. مزیت نسبی هست که برای شما مهم میباشد. طبیعت، شرایط اقلیمی و قرارگرفتن دریا، جنگل و کوهستان همزمان در کنارهم، این برای ما مزیت محسوب میشود. در مدیترانه هم جنگل، دریا و کوهستان هست اما فاصله بین ساحل و کوهستان چندین کیلومتر هست.
البته مادامی این ویژگیها برای ما مزیت محسوب میشود که ما این جاذبهها را در همان شکلی که باید باشند داشته باشیم، نه صرف اینکه یک ساحل کثیف دارید که نمیتوانید در آن راحت قدم بزنید و یا نه اینکه چشماندازی دارید که مدام توسط ساختمانهای بلند، تابلو، کابل برق و ... قطع می شوند. این را نمیتوانید بگویید که مزیت هست. این صرفا یک پتانسیلی هست که در حال حاضر از آن جذابیت لازم برخوردار نیست. موقعی میتوانیم بگوییم مزیت هست که این را ببریم در آن فرمتی که باید باشد، آن موقع میتواند مزیت باشد و مزیت خوبی هم باشد.
سخن پایانی
آیا اصلا ما میخواهیم گردشگری در اینجا توسعه پیدا کند؟ اگر میخواهیم توسعه پیدا کند لازم است که این جاذبههای محوری در جایگاه خودشان قرار گیرند. به اعتقاد من این کار سادهای نیست چون در خیلی از جاها از آن آستانهها عبور کردیم، در بسیاری از جاها در حال عبور از آستانهها هستیم. شخصا اراده چندانی نمیبینم که این قضیه بخواهد درست شود. نمونه بارز آن این است که شما سطح را اشغال کردید و الان دارید در ساحل برجهای چندین طبقه میسازید. این معنایی غیر از این ندارد که برای من مهم نیست چه بلایی بر سر ساحل میآورند. قاعدتا باید این اتفاق بیفتد که ما ساحل را برگردانیم به جایگاه اصلی خودش، از تخریب جنگلها و جذابیتهایی که این منطقه دارد جلوگیری کنیم. منطقه برگردد به حالتی که وقتی شما وارد آن شدید بتوانید تشخیص دهید که اینجا یک منطق توریستی هست.
در یک منطقه توریستی و گردشگری مهمترین چیزها امنیت و پاکیزگی مقصد هست، فضاهایی که طرف بتواند در آن احساس آرامش و آسایش داشته باشد. آلودگیهای محیطی، صوتی و هر چیز دیگری او را آزار ندهد. اگه این موارد را فراهم کردیم آن موقع به اعتقاد من این منطقه پتانسیل بسیار بسیار بالایی برای جذب گردشگر دارد. به عنوان یک راهکار موقت و نه دائمی، به اعتقاد من باید روی بحث حملونقل دریایی کار شود. حملونقل ریلی را به عنوان یک راهکار میان مدت یا بلند مدت برای جایگزینی حملونقل جادهای میتوان در نظر گرفت.
یکی از بزرگترین پتانسیلهای این منطقه هم مرزی به نوعی میتوان گفت با اروپا هست. ما از این هیچ بهره برداری نمیکنیم. نتوانستیم گردشگری را بین این کشورها تعریف کنیم و این چیزی نیست که خیلی دشوار باشد. ما میتوانستیم حملونقل ساحلی را به منظور توسعه گردشگری بین این کشورها ایجاد کنیم.
تهیه و تنظیم: امین حسین زاده، مترجم زبان روسی و عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS)
نظرات کاربران