ترکمنستان و ایران: همسایهتر از همه، اما دورتر از همه تحولات سیاسی و نظامی
ترکمنستان و ایران: همسایهتر از همه، اما دورتر از همه
موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) – طی دو گزارش قبلی تحت عناوین "مناسبات بین ایران و قزاقستان: آن چیزهایی که میشنویم و آن چیزهایی که نمیبینیم؟!" و "امروز و فردای دو کشور همسایه - ایران و روسیه" در خصوص چالشها و مشکلات پیش روی مناسبات ایران-روسیه و ایران-قزاقستان سخن گفتیم و نتیجه آن شد که علیرغم آن چه که میشنویم، در شرایط عادی و نرمالی قرار ندارند. تمام آن چه که در دو گزارش قبلی بدانها اشاره کردیم، از مسائل مبتلابه مناسبات بین ایران و ترکمنستان نیز میباشند. بنابراین، گزارش حاضر گزارش مستقلی نبوده و در تکمیل و در طول نوشتجات پیشین پیرامون مناسبات بین ایران و کشورهای منطقه قرار دارد. اگرچه از بین کشورهای آسیای مرکزی، شاخص مناسبات اقتصادی ایران با ترکمنستان در وضعیت بهتری قرار دارد (تبادل کالا بین دو کشور در سال 2017 نزدیک به یک میلیارد دلار بوده است)، اما در این گزارش نیز قصد نداریم صرفا بر شنیدهها پیرامون مناسبات بین ایران و ترکمنستان متمرکز شویم، بلکه تلاش میکنیم بدون اغراق، هیجان، غرض و مرض به توصیف واقعی از مناسبات بین دو کشور همسایه بپردازیم که به عقیده نگارنده گزارش، اگرچه همسایهتر از همه، اما دورتر از همه هستند.
شرایط و واقعیات نظامی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی دنیای کنونی در مناسبات کشورها با یکدیگر در مناطق مختلف بسیار تاثیرگذار و تعیینکننده هستند و دو کشور ایران و ترکمنستان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. برای اندازهگیری تاثیر فاکتورهای یاد شده بر مناسبات بین این دو کشور، تاریخ مناسبات بین آنها را به دو بخش دوران "صفرمراد نیازوف" و دوران "پسانیازوف" تقسیم نموده و به توصیف ویژگیهای این دو دوره میپردازیم.
دوران حکومت "صفرمراد نیازوف"
در این دوران، ایران به هیچ وجه خواهان مناسبات تنشآلود با ترکمنستان نبوده و تعمیق و تحکیم مناسبات با این جمهوری از جمله اولویتهای مهم کشورمان بوده است. ترکمنستان نیز تمایلی به مناسبات غیرواضح و مبهم با ایران نداشت و حتی در سالهای پس از فروپاشی، تا زمان مرگ رئیس جمهور وقت "صفرمرادنیازوف" تلاش میکرد کفه ترازو در سمت مناسبات با ایران را در حوزههای مختلفی همچون اقتصاد، تجارت و فرهنگ سنگینتر سازد. همچنین ایران برای عشقآباد به دلیل موقعیت جغرافیاییاش و نیز فرصت استفاده از مسیرهای حمل و نقل با هدف حضور در بازارهای جهانی، به ویژه در حوزه انرژی بسیار مهم تلقی میشده است. این میزان اهمیت در اظهارت "نیازوف" در زمان اولین دیدار هیئت دولت ترکمنستان از ایران کاملا هویدا بود. او در آن زمان اظهار کرد: «ما به شدت علاقهمند به همکاری جدی و متنوع هستیم. ما خواهان همکاری جدی با ایران در حوزههایی همچون توسعه تجارت حمل و نقل-مرزی، ساخت مشترک سد در رودخانههای مرزی و در حوزه فرهنگ و علوم هستیم.» لازم به ذکر است که ایران و ترکمنستان تا سال 2009 بیش از 155 سند همکاری را به امضاء رسانده بودند. اما گزاره بسیار قابل تامل در مناسبات آن روزهای ایران و ترکمنستان این است که در چنین شرایطی که مقامات کشور همسایه این چنین از ضرورت و اهمیت مناسباتشان با تهران سخن میگفتند، به شکل عجیبی ما شاهد آن بودهایم که تهران و عشقآباد در هیچ پروژه بزرگ و عظیم منطقهای به صورت مشترک حضور نداشتهاند. چه فاکتورهایی توانسته بودند موضوعات امیدبخش در مناسبات بین دو کشور را کماثر و حتی در برخی موارد بیاثر سازند. این در حالی است که زمینهها و بسترهای ذهنی همکاری اقتصادی-تجاری و سیاسی-اجتماعی بین آنها در سطحی عالی فراهم بودند؛ ایران و ترکمنستان به عنوان دو کشور همسایه محکوم به همکاری با یکدیگر بودهاند، اما در سالهایی که خبری از تحریمها و فشارها در شکلها و انواع کنونی نبود، به چه دلیل دو کشوری که بیش از دیگر کشورها همسایهتر هستند، در طرحها و پروژههای مشترک بزرگ و موثر مشارکت نداشتهاند؟!
فرصت همکاری با جمهوری همسایه در زمان "صفرمراد نیازوف" به دلایل مختلف، به صورت ویژه، به دلیل عدم آگاهی و اطلاع تهران از واقعیات متفاوت و متمایز آسیای مرکزی از خاورمیانه و به تبع آن، فقدان یک برنامه واحد و مشخص در رویکرد سیاست خارجی کشورمان در قبال ترکمنستان به آسانی از بین رفت. موضوع مهم دیگر در مناسبات و مراودات بین دو کشور ساختار اقتصادی مشابه آنها است که میلشان به تجارت با یکدیگر را بسیار کم کرده بود. مقامات دو کشور احتمالا با خود میاندیشیدند که در شرایطی که پیشنهادهای وسوسهانگیز و سودآوری برای یکدیگر ندارند و محوریت هر پروژه و طرحی از سوی آنها صرفا انرژی است، چگونه میتوانند در طرحها و پروژههای مشترک با یکدیگر حضور یابند؟ بدین ترتیب، سیاست انفعال و اهمال به مهمترین وجه سیاست خارجی دو کشور در قبال یکدیگر بدل شده بود که متاثر از یک واقعیت تلخ و دردناک تاریخی بوده است و آن این که کشورهای منطقه، از جمله کشور ما صرفا به حمل و نقل و ترانزیت محصولات و کالاها و واردات از کشورهای دیگر اندیشیده و به هیچ وجه به تولید و ساخت مشترک محصولات و کالاهایی که بتوانند به توسعه داخلی کشورهایمان و نیز توسعه منطقه بیانجامند فکر نمیکنند. ما و کشورهای مناطق پیرامونی ما صرفا به فرآیندهایی فکر میکنیم که بتوانند به نیازهای کوتاهمدت ما پاسخ دهند. به همه این مشکلات میبایست عدم هماهنگی مقررات، قوانین و استانداردها بین دو کشور که مانع تعیین تعرفههای واحد حمل و نقل و ترانزیت و دیگر امتیازات ویژه در مناسبات تجاری-اقتصادی بین آن ها میشده است را نیز اضافه نمود.
دوران "پسانیازوف" – دوران حکومت "قربانقلی بردیمحمداف"
پس از کشآمدن دوران حاکمیت انفعال و اهمال بر مناسبات بین تهران و عشقآباد که متاثر از ناتوانی یا بیمیلی ایران و همچنین روسیه در اتخاذ برنامهای مدون و مشخص با هدف پاسخگویی به نیازمندیها و مطالبات مالی، اقتصادی، تکنولوژیکی و سرمایهگذاری این جمهوری کوچک آسیای مرکزی بوده است، ترکمنستان برای برونرفت از این وضعیت گزینه تعامل با بازیگران فرامنطقهای را برگزید که دارای ویژگیهای مطلوب و خوشایندی برای کشور ما نبوده است.
دوران "پسانیازوف" - دوران تلاش مستمر غرب برای تاثیرگذاری بیشتر بر رهبری جدید...
روزگار نسبتا آرام و کمچالش دوران حکومت "صفرمراد نیازوف" که مغتنم شمرده نشد، تا تلاش واضح و آشکار آمریکا و غرب و نیز دیگر کشورهای متخاصم نظیر عربستان و اسرائیل برای تقویت حضور و نفوذشان در این جمهوری کوچک اما مهم ادامه داشت. با گسترش مناسبات عشقآباد با جبهه غرب و متحدینشان، اولویتهای دو کشور همسایه دچار تغییرات بنیادینی شد و با گذشت زمان تاثیر فاکتور غرب به عنوان یک نیروی بازدارنده در مناسبات بین ایران و ترکمنستان تقویت گردید. پس از آن بود که دیگر منافع تهران و عشقآباد با یکدیگر منطبق و سازوار نبود. غربیها با تعریف جدیدی از قواعد بازی در منطقه که هر پروژهای بدون حضور ایران و روسیه را شامل میشده است، سنگ بنای اختلافات و تعارضات منافع در مناسبات بین دو کشور را بنا نهادند.
فاکتور حضور بازیگران خارجی متعدد در منطقه خزر و تقویت قدرت مانور ترکمنستان...
اولین، مهمترین و تعیینکنندهترین فاکتوری که در بررسی مناسبات بین ایران و ترکمنستان به ذهن متبادر میگردد، فاکتور حضور بازیگران متعدد منطقهای و فرامنطقهای در منطقه خزر است. حضور بازیگرانی نظیر آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، چین، ترکیه و نیز اسرائیل و عربستان که برای پیوستن به جمع این بازیگران تلاش بی وقفهای دارند، بدون تردید در توازن قدرت در منطقه خزر که ترکمنستان نیز در آن قرار دارد بسیار موثر است. عشقآباد اگرچه ضعیفترین حلقه امنیتی در منطقه اورآسیا میباشد، اما نمیتوان اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی آن برای بازیگران فوقالذکر را کتمان نمود. عشقآباد نیز این موضوع را به خوبی درک نموده و در سالهای پس از فروپاشی، شانس خود را برای حضور در بازی قدرت به بوته آزمایش گذاشت؛ به همین دلیل است که این جمهوری پس از سالها اتخاذ سیاست بیطرفی، طی سالهای اخیر سیاست خود را به بیطرفی مثبت تغییر داد که همانا مناسبات همزمان با تمام کانونهای قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی و ... مهمترین گزاره آن است.
سیاست بیطرفی مثبت یا سیاست بیطرفی منفی؟!
موفقیت در اجرا و انجام هر پروژه منطقهای مستلزم آن است که کشورهای عضو بتوانند بین منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود توازن برقرار نمایند. ایران میتوانست به تمایل و شیفتگی فزاینده ترکمنستان به اتخاذ سیاست چندسویه و پیوند این کشور با مناطق جنوبی ایران کمک قابل توجهی نماید، اما کشورمان در حالی که کوتاهترین و امنترین مسیر برای پیوند میان کشورهای آسیای مرکزی و کشورهای جنوبی ایران تلقی میشده است، از سوی جمهوری های منطقه، به صورت مشخص عشقآباد به دلیل ناتوانی و یا بیمیلی آنها در برقراری سیاست موازنه مثبت نادیده گرفته شد. ناکارآمدی خط ریلی قزاقستان-ترکمنستان-ایران و پیگیری جدی طرحهای ضد ایرانی از سوی ترکمنستان نظیر خط لوله گاز تاپی نمیتوانند نشانههای مطلوبی در مناسبات بین تهران-عشق آباد تلقی گردند؛ عشقآباد در اوایل سال 2017 انتقال گاز به ایران را متوقف کرده بود؛ رفتار ترکمنستان با شهروندان ایرانی و نیز رفتار مرزبانان این کشور با شهروندان مرزی ما نیز دیگر نیازی به توصیف ندارد. کدام یک از این اقدامات و فعالیتهای منطقهای ترکمنستان پیرامون ایران را میتوان مصداق عینی سیاست بیطرفی و سیاست بیطرفی مثبت عشقآباد تلقی نمود؟! چگونه میتوان سیاست ضد ایرانی ترکمنستان را در چارچوب سیاست بیطرفی عشقآباد توجیه نمود؟
سایه سنگین سیاست بر مناسبات تهران-عشقآباد/ ترکمنستان - آذربایجانی دیگر برای ایران...
فرصتهای گسترش و توسعه همکاریها بین ایران و ترکمنستان به واسطه مناسبات مبهم و غیرقابل پیشبینی ایران و کشورهای غربی و آمریکا پیرامون مسائل و موضوعاتی نظیر استفاده صلحآمیز انرژی اتمی و تقویت توان دفاعی محدود شده است. بدین ترتیب، سیاست بر مناسبات بین ایران و ترکمنستان نیز به شکل قابل توجهی سایه انداخته است و این دو کشور همسایه نتوانستند بدون نادیده گرفتن اختلافات و تعارضات سیاسی متاثر از رویکرد متفاوتشان در مناسبات با غرب و آمریکا، برمناسبات اقتصادی-تجاری با یکدیگر متمرکز شوند. با بررسی اقدامات و فعالیتهای مغرضانه و خصمانه عشقآباد بر علیه تهران طی ماهها و سالهای اخیر نمیتوان برخی واقعیتها را کتمان نمود و ندید؛ نمیتوان کتمان کرد که ترکمنستان با گذشت زمان به آذربایجان جدید آمریکا بر علیه ایران در منطقه آسیای مرکزی تبدیل میشود و نیز نمیتوان همزمانی وخامت و تیرگی مناسبات بین ایران و عربستان و نیز تشدید منازعه ژئوپلیتیکی بین ایران با آمریکا و اسرائیل را با مناسبات تهاجمی و خصمانه ترکمنستان و دیگر کشور همسایه تاجیکستان تصادفی تلقی نمود، چون آنها به شکلی جدی در ترکمنستان فعال بوده و از پروژههای مشترک متعددی با حضور این کشور و دیگر کشورهای منطقه بدون حضور ایران حمایت میکنند. از جمله آنها میتوان به پروژههای مشترک حمل و نقل بین ترکمنستان-افغانستان و ترکمنستان-آذربایجان اشاره نمود.
جمعبندی
آن چه که در نهایت و پس از بررسی حداقلی مناسبات بین ایران و ترکمنستان میتوان بدان اشاره کرد این است که تهران در یک دوراهی دشوار، پیچیده و غامضی گرفتار آمده است: اول این که تهران از زمان استقلال ترکمنستان تاکنون، دارای سیاست واحد، عینی، واضح و مشخص در مناسبات با این جمهوری نیست که ناشی از اختلافات و تعارضات دیدگاه و رویکرد در نخبگان حاکم بر کشورمان پیرامون این موضوع میباشد. نمیتوان کتمان کرد که اتاقهای فکر و اندیشکدههای ما تاکنون نتوانستهاند در باب کمیت و کیفیت مناسبات با عشقآباد به اتفاق نظر برسند که در شرایط تغییرات سریع و آنی تحولات و معادلات منطقهای و بینالمللی چنین تاخیر و تعللی عجیب به نظر میرسد. و دوم این که ما در برخورد با سیاستهای ضد ایرانی ترکمنستان و سیاست بیطرفی منفی این کشور پیرامون رخدادهای منطقهای چه موضعی اتخاذ کنیم: موضع انفعال و سکوت یا موضع سلبی و هجومی؟ و یا این که موضع سومی نیز هست؟
بدون حتی کوچکترین تردیدی و با اطمینان کامل میتوان گفت که اتخاذ هر یک از دو موضع یاد شده به دلایل مختلفی عقلایی و منطقی به نظر نمیرسد. بدین ترتیب باید به دنبال موضع سومی بود. دقیقا نمیتوان ابعاد مختلف این موضع را به شکلی واضح ترسیم نمود، اما میتوان به برخی از گزارهای مهم این موضع به عنوان کلیات آن اشاره نمود: اول این که درک کنیم ما به عنوان کشور کنشگر، در به وجود آمدن وضعیت مبهم و پیچیده در مناسبات با ترکمنستان به عنوان کشور کنشپذیر دارای نقش تعیینکنندهتری بودهایم و این یعنی این که توپ در زمین ما است. دوم آن که محافل رسمی و کارشناسی کشورمان ضمن فراهم نمودن زمینههای ارتباط و نزدیکی بیشتر با یکدیگر که بسیار لازم و ضروری است، باید فاکتورها و عوامل اعتمادساز در مناسبات بین دو کشور را شناسایی نموده و برای تحقق آنها پیشقدم شوند، چون زمان به زیان ما در حال سپری شدن است. و سوم این که صرفا بر فاکتورهای ذهنی در مناسبات بین تهران و عشقآباد اصرار نورزیم و با پذیرش واقعیات جدید منطقه و جهان که مبتنی بر مفاهیمی همچون توازن قوا، پلورالیسم، پراگماتیسم، وابستگی متقابل و مفاهیمی چون اینها است، به موازات عوامل و عناصر ذهنی، به جستجوی فاکتورها و عوامل عینی، واقعی و موثر در برقراری مناسبات با کشور کنشپذیر ترکمنستان نیز مبادرت ورزیم.
محسن حمیدی - کارشناس مسائل آسیای مرکزی و قفقاز، مترجم زبان روسی، عضو شورای علمی موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر
نظرات کاربران